۱۳۸۹ اسفند ۱۷, سه‌شنبه

مرگ «سبز مذهبی» و زایش «سرخ انقلابی»

ناقوس مرگ «سبز مذهبی» :

ناقوس مرگ «سبز مذهبی» در روزهای بعد از عاشورای ۸۸ به صدا در آمد؛ زمانی که حرکت انقلابی و گوشمالی دادن و تار و مار کردن صفوف نیروهای سرکوب توسط مبارزان واقعی را «مکروه» اعلام نمودند و آنان را عده ای خشونت طلب نامیدند و گفتند که صف «سبز مذهبی» از آنها جداست و در روز ۲۲ بهمن سال ۸۸ با اعلام تاکتیک مسخرهٔ « اسب تروا» و شکست آن؛ و با اعلام «سال صبر و استقامت» آخرین میخ را بر تابوت «بازگشت به دوران طلایی خمینی»؛ بازگشت به سالهای «یا روسری یا توسری»؛ «کشتارهای بی امان در کردستان و ترکمن صحرا و سرکوب مردم  تبریز با پاسداران وارداتی از اصفهان»؛ « حزب فقط حزب الله رهبر فقط روح الله»؛ «انقلاب فرهنگی و کشتار و زندانی کردن دانشجویان» کوبیدند. شاید نسل جوان با این «دوران طلایی خمینی» آشنا نباشد و آنچه که شنیده است داستان تحریف شده ای است که توسط رژیم به خورد آنان داده شده است اما آنچه که اکنون در خیابانها میگذرد دقیقا همان چیزی است که در «دوران طلایی خمینی» میگذشت؛ من تا به حال گزارشی نشنیده ام که «سپاه روسپی زادگان» در این دو سال از «تیربار سنگین» استفاده کرده باشد؛ اما در انقلاب فرهنگی «سپاه روسپی زادگان سی متری گمرک و خیابان جمشید» از تیربارهای سنگین در دانشگاه تهران استفاده کردند و این روسپی زادگان که در اشکال «سپاه و بسیج و انجمنهای اسلامی» متشکل بودند اکنون در تشکلهای«سبز مذهبی» گرد هم آمده اند. آخرین تاکتیک «سبز مذهبی» که «گره زدن روز جهانی زن» برای نمایشهای بی محتوای خیابانی اش (یعنی بازگشت به دوران خمینی) نیز شکست خورد؛ باید پرسید که اساسا روز جهانی زن چه ربطی به «سبز مذهبی» دارد؟ مگر خمینی «حضرت فاطمه عرّه» را اسوهٔ زنان اعلام نکرد؟ مگر زن از نظر اسلام «چه سنّی و چه شیعه» ارزشش بیشتر از این است که «در پشت شتر هم باید به تقاضای جنسی مرد» پاسخ مثبت دهد؟ آیا اصلا در اسلام کثیف برای  مرد مسلمان زن ارزش ازدواج کردن با مرد را دارد؟ یا اینکه مرد مسلمان؛ زن را در مقابل پول و یا مالی  به عقد «نکاح» خود در می آورد و همانگونه که پیشتر نیز گفته ام معنی «نکاح» ازدواج نیست بلکه معنی آن «گاییدن» است و زن نیز اجازه میدهد که در مقابل پول و یا مال مشخص از طرف مرد «گاییده» شود. آیا این عقاید سخیف و کثیف اسلام در رابطه با زنان هیچ سنخیتی با «آزادی زنان» و تساوی حقوق زن و مرد دارد؟  راستی این دلقکهای «سبز مذهبی» چه کسی را میخواهند گول بزنند؟
اندیشهٔ «سبز مذهبی» در میان آزادیخواهان مدتهاست که به درک واصل شده است و اگر هنوز کسی به آنها وقعی مینهد؛ تنها به خاطر «مظلوم نمایی» آنهاست که مانند روباه خود را به «مردگی» زده اند و ادای «زین العابدین بیمار» را در می آورند و اگر هنوز هم کسانی هستند که فریب این مظلوم نمایی ها را میخورند بعد از دیدن چهرهٔ واقعی و کثیف اسلامی این دار و دسته؛ راه خود را جدا خواهند نمود؛ زیرا انسانی که دوبار از یک سوراخ گزیده شود تنها یک احمق است و چیزی میان «میمون و انسان» است و نه «انسان».

راه پیش روی «سبز مذهبی» :

۱- عقاید کثیف اسلامی و تازی پرستی را به تمامی کنار نهند و به جنبش راستین آزادی خواهی بپیوندند.
۲- به آغوش برادران دینی شان یعنی «باند خامنه ای» و « باند صفوی نوین» باز گردند و به خواندن «دعای کمیل» مشغول شوند و آلاف اولوفشان را تا زمانی که رژیم رجاله های اسلام پابرجاست؛ حفظ نمایند و در پایان کار؛ هردو با هم «شهید» شده و بوسیلهٔ «بابکهای سرخ» به درک واصل شوند .
البته در این روزها اخباری شنیده میشود که گویا نشان از زمینه چینی برای مذاکرات پنهانی میان دار و دستهٔ «سبز مذهبی» و برادران دینی شان«سپاه و بسیج و خامنه ای» در جریان است که از آن جمله میتوان به «تطهیر خامنه ای» از طرف «مهاجرانی» در لندن و تکذیب (تصحیح ؟؟) «خبر از منابع موثق در رابطه با انتقال موسوی و کروبی و زنانشان به زندان حشمتیه» و اعلام «خبر موثق ؟؟!!» دیگری مبنی بر اینکه؛ با اینکه چراغهای خانه شان همیشه خاموش بوده است طبق «خبر موثق؟؟!!» جدید این افراد همچنان در خانهٔ خودشان هستند.(پیدا کنید دم خروس «حضرت عباس» را).
آیا آنچه که در درون جمجمهٔ «سبزهای مذهبی» قرار دارد؛ «مخ» است یا «پخ» است؟؟ و یا اینکه استخوان جمجمه شان آنقد زخیم و کلفت است که به زحمت؛ تنها به اندازهٔ «مغز گردو» درون آن جایی برای مغز موجودی «انسان نما» ( هیومنوئید) فضا مانده است؟ من مطمئن هستم که ماجراهایی در پشت پرده دارد اتفاق می افتد که در آینده ای نزدیک «سبز مذهبی» به دوجناح تبدیل خواهد شد. یک جناح آن حتی بدون به دست آوردن پیش پا افتاده ترین خواسته هایشان با خامنه ای بیعت دوباره خواهد کرد و جناح دیگر همچنان به عنوان «ترمز» جنبش آزادی خواهی و «ستون پنجم» و «پل عقب نشینی برای خامنه ای و صفوی های نوین» باقی خواهد ماند.
زایش «جنبش سرخ» :

منظور از جنبش سرخ نه راه لنین و خمرهای سرخ و مائو تسه دون؛ بلکه جنبش سرخ «بابک» است. اساسا هیچ جنبش انقلابی بدون اینکه پاسخی برای سوال «ستون فقرات نظامی رژیم سرکوبگر» داشته باشد هرگز پیروز نخواهد شد. این پاسخ معمولا از دو مسیر داده میشود :
۱- طراحی یک استراتژی نظامی و دست بردن به سلاح و براه انداختن مبارزهٔ مسلحانه در سطح ملی و سراسری.
۲- ذله کردن و به ستوه آوردن نیروهای نظامی در عرصهٔ زندگی روز مره شان؛ تا از قبول ماموریت های سرکوب شانه خالی کنند و یا به طور کلی از میدان خارج شوند.
اکنون کار به جایی رسیده است که رژیم حتی «زنازاده های خردسال» زاییده شده از «عقد نکاح» را هم به جنگ مردم میفرستد. بچه هایی که معلوم نیست حتی فرزند «پدر اسمی» شان باشند و چه بسا فرزند «مرد همسایه» هستند که در غیاب «پاسداران در ماموریت» در حق زنان آنها ثوابی کرده اند؟؟ و بر لشکریان اسلام افزوده اند ( در اسلام همه چیز شرعی است؛ به شرط آنکه مجیز محمد و یا ولی فقیه را بگویی) و در واقع از اینگونه بچه ها که در زمان جنگ بوجود آمدند بسیار زیادند؛ بچه هایی که فرزند عمویشان هستند و یا بچه هایی که فرزند هر کس دیگری هستند به غیر از پدر ثبت شده در شناسنامهٔ شان و این افتخار اسلامی همچنان ادامه دارد و «سبزهای مذهبی» حد اقل چند تایی را میشناسند)... بگذریم .
سئوال این است که چگونه میتوان این «روسپی زادگان» را از پیوستن به نیروهای سرکوب بر حذر داشت؟؟ پاسخ تنها یک چیز است: آنکه باتوم به دست دارد و یا اسلحه به دست میگیرد؛ از نظر نظامی یک دشمن به شمار میرود و باید حذف شود؛ و اگر فریب «زن» یا«بچه» بودن را بخورید و «دل نازکتر از گل تان» جریحه دار شود؛ شکست خواهید خورد.زمانی که خامنه ای و هوادارانش از «بچه ها»یشان استفاده میکنند باید خطر از دست دادنشان را هم به جان بخرند؛ همانگونه که یک تانک میتواند در صحنهٔ نبرد منهدم شود؛ یک بچه نیز میتواند منهدم شود؛ زیرا دشمن کثیف اسلامی از «بچه ها» به عنوان تانک استفاده میکنند؛ تا اگر کشته شوند شما را به «بچه کشی» متهم نمایند؛ اما در میدان نبرد هر آنچه که هست «هدف» است چه انسان و چه ادوات؛ و باید منهدم شود. بدین گونه است که شما خواهید توانست به دشمن نشان دهید که باید یا تسلیم شود و یا عواقب جنگ را بپذیرد و گریه و زاری راه نیندازد و بدانند که «یا خدا» و یا «خرما» و هردو با هم نمیشود.آن زمان است که زیر پای بسیاری از مزدوران روسپی زاده که برای یک گونی برنج حاضر به کشتن همسایه هایشان هستند؛ می لرزد و جبههٔ دشمن را ترک میکنند و چه بسا برای کشتن و نابودی دشمن به شما یاری برسانند تا آینده شان را بیمه نمایند. آتش زدن خانه های سپاهی ها و بسیجی ها و مراکز اقتصادی مزدوران رژیم و کشتن آخوندها یک ضرورت نظامی است؛ و در عرصهٔ «واقعیتهای سخت زمینی» بدون برخورد «سخت زمینی» نمیتوان پیروز شد.

کژدم  
    

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر