هر چند که جنبشهای مردمی اخیر در خاورمیانه و جنبش لیبی را به هیچ عنوان به هیچ عنوان در ردیف «دموکراسی خواهی» نمیتوان قرار داد و یا حد اقل اینکه با درکی که من از دموکراسی دارم نمیتوانم آنها را در این ردیف کلاسه بندی کنم؛ با اینهمه یک درس مشترک در پیروزی و یا عدم پیروزی آنها نهفته است که در جنبش مصر «ظاهری مه آلود» دارد ولی در جنبش لیبی بسیار درخشان و کاملا برهنه است و نیازی به تعبیر و تفسیر ندارد.
یکی از اصول درخشان «هنر جنگیدن» که یاران انجمن پادشاهی ایران با نام «کارزار ایران» نیز به آن اشاره کرده اند این است:
«تا زمانی که نتوانی سطح مبارزهٔ خود را تا سطح مبارزاتی دشمن و بالاتر از آن ارتقاع دهی؛ پیروز نخواهی شد»
این اصل درخشان در جنبش لیبی به شکلی کاملا واضح و ملموس خود را نشان داد. جنبش لیبی اول هدف خویش را کاملا مشخص نمود و آن «سرنگونی» رژیم قذافی بود و با اینکه با تظاهرات خیابانی شروع گردید؛ به سرعت به نبردی مسلحانه کشانده شد.
در آغاز با تظاهرات وسیع خیابانی و سرکوب لجام گسیخته و سپس استعفاهای مکرر مقامات لیبیایی (مانند دیپلماتهای سبز) چنین به نظر میرسید که کار رژیم امروز و فردا تمام میشود و با پیوستن بخشهایی از نیروهای مسلح به مردم و مسلح شدن مردم و فتح چندین شهر و حرکت به طرف «طرابلس» این امید شدت بسیار زیادی گرفت؛ اما «قذافی» به طور سریع سطح مبارزه اش را بسیار بالا برد و با سازماندهی و تسلیح تعدادی از قبایل و طراحی عملیاتی بهتر و با بهره گیری از نیروی هوایی سطح مبارزه را به حدی بسیار بالاتر از حد مبارزات نظامی مردم رسانید و از آن زمان «روند از دست دادنها» در جبههٔ انقلابیون آغاز گردید و با اینکه مردم رشادت و دلیری بسیار زیادی از خود نشان دادند؛ اما چون نتوانستند فاصلهٔ سطوح مبارزاتی را پر کنند و به همین دلیل گام به گام به شکست نهایی نزدیک شدند و شاید تنها راهی که در پیش داشتند ادمهٔ نبرد به شکل نبردهای نامنظم و طولانی بود. اما این آن چیزی نبود که آمریکا و برخی از کشورهای اروپایی در انتظارش بودند؛ زیرا با طولانی تر شدن نبرد فرصتهای طلایی «زمانی» به دست میهمانهای ناخوانده ای از قبیل آلمان و چین و روسیه و ایران و سوریه و... می افتاد که با استفاده از عامل بسیار موثر «زمان» میتوانستند وارد معرکه شده و تمامی طرح را به هم میریختد و چه بسا چین و روسیه بعد از باز کردن جای پایی برای خود دیگر حاضر به دادن «رای ممتنع» به قطعنامهٔ پیشنهادی نمیشدند و آنرا «وتو» میکردند و این آنچیزی بود که در بدترین شرایط «قذافی» هم به آن می اندیشید؛ زیرا بعد از آن دیگر قضیه تبدیل به یک «هیر و ویر» نظامی بین المللی میگردید. لذا آمریکا و دوستان اروپایی اش به سرعت سطح مبارزاتی دیپلماتیک خود را ارتقاء داده و پیش نویس قطعنامهٔ فوری را تنظیم نموده و آنرا از تصویب گذراندند و در نتیجه جنبش انقلابیون مسلح به طور اوتوماتیک صاحب برتری نیروی هوایی و حتی دارای سامانه های موشکی و نیروی دریایی شدند و در اینجاست که میبینیم «قذافی» که یک نظامی است با درک سریع موقعیت دشمنان خودش؛ یعنی «برتری سطح مبارزاتی انقلابیون» در عرض چند ساعت «آتش بس پیشنهادی» را که «کف خواسته ها» است میپذیرد تا از برتری نظامی طرف مقابل در امان باشد ولی هنوز به طور کامل عقب نشینی نکرده است؛ اما طرف مقابل نیز با این ترفند «قابل پیش بینی» آشنا است و لذا تا سرنگونی «قذافی» پیش خواهد رفت.
این تصویر واضح به مبارزان آزادیخواه ایران نشان میدهد که ادامهٔ «تظاهرات گلّه ای» از نظر سطح مبارزاتی بسیار پایین تر از سطح مبارزاتی دشمن تا دندان مسلح اسلامی قرار دارد و «باخت مبارزین» در این نبرد بسیار نابرابر کاملا حتمی است. لذا ارتقاء سطوح مبارزاتی در تمامی زمینه های سیاسی و تبلیغاتی و فیزیکی تا جایی که حد اقل به سطح «برابر» با دشمن اسلامی برسد کاملا ضروری است و گرنه ادامهٔ مسیر به این صورت آب در هاون کوفتن است.
کژدم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر