۱۳۹۰ مهر ۱۳, چهارشنبه

در شطرنج « خاورمیانهٔ بزرگ» اسرئیل آچمز شده است

هر روز تصاویر بیشتری از « پازل» سیاسی-نظامی منطقه ؛ رونمایی میشود و امکان دست یابی به یک تحلیل کاربردی و پیشگویانه را راحت تر میسازد.

تصویر نخست :

چندی پیش ترکهای عثمانی به عنوان بخشی از پیمان آتلانتیک شمالی؛ میهماندار سیستم هشدار دهندهٔ ضد موشکی در خاک خود شدند. نظریهٔ نصب این سیستم هشدار دهنده؛ سالها بود که به یکی از مناقشه برانگیزترین موارد میان روسیه و کشورهای غربی تبدیل شده بود. روسها از پیشروی پیمان ناتو به همسایگی خویش بسی نگران بودند و شروع به مانورهای بازدارنده نمودند؛ هواپیماهای جنگی استرتژیک خود را که در زمان حضرت آدم ساخته شده اند را به سفر دور دنیا فرستادند و خلبانهایشان با « هوگو چاوز» شام و نهار خوردند و چندتا موشک را هم به سوی پایتختهای کشورهای اقمار سابق خود نشانه رفتند( همانکاری که سپاه هر از گاهی با آزمایش موشک انجام میدهد). اما نهایتاً این مناقشه با بده بستانهای گوناگون به پایان رسید. گرجستان مورد حمله قرارگرفت و سر و صدای آن تمامی خبرگزاریها را پر کرد؛ شاید در آن زمان بسیاری از هواداران غرب چنین می اندیشیدندکه آمریکا و اروپا در این مناقشه دخالت خواهند کرد ( شبیه نظر کسانی که منتظر کمک اروپا و آمریکا به سبزهای مذهبی بودند و با یوتیوبی کردن جنبش؛ آنچه که پر رنگتر شده بود؛ نه براندازی رژیم؛ بلکه استغاثه به درگاه افکار عمومی و انساندوستانه غربی ها و جلب ترحم آنها بود که به جایی نرسید. چون سیاستها نه در کوچه ها و خیابانها؛ بلکه در پشت درهای بسته طراحی میشوند). آنچه که در نتیجهٔ این مناقشه نصیب « گرجستان» به عنوان یکی از دوستان مهم غرب شد؛ از دست دادن « اوستیای جنوبی» و پذیرفتن صلحی بود که پیش از آن قرار دادش را آمریکا و اروپا با روسها بسته بودند و رئیس جمهور گرجستان؛ تنها باید آنرا امضأ میکرد.  روسها به طور موقت از شر سیستم دفاع موشکی ( سپر هشدار دهنده ) راحت شدند و اوستیای جنوبی را به چنگ آوردند و در قبال آن تحویل سیستم تدافعی « اس ۳۰۰» به رژیم حاکم بر ایران را به حپروت حواله دادند و از راه اندازی نیروگاه بوشهر نیز با عناوین گوناگون فرار نمودند. در این میان آنچه که نصیب « ولی فقیه فرزانه» و « استراتژیست های سپاه عربده کشان» گردید؛ تنها لیسیدن خایه های پوتین و مدودف و ژنرالهای روسی بود که چون با پستان گاو اشتباهی گرفته شده بود؛ هیچ شیری به کام « رهبر فرزانهٔ جهان اسلام» ریخته نشد و در حد گرفتن عکسهای یادگاری فرو ماند. ( این بازی به گونه ای دیگر با سبزهای مذهبی نیز میشود که دلشان را به مصاحبه با صدای آمریکا و بی بی سی خوش کرده اند. اما باید بدانند که فرق زیادی میان خایه و پستان گاو وجود دارد  و نتیجهٔ اشتباه میتواند موجب خفگی شود).
.... بگذریم. اکنون این سپر موشکی به خانهٔ ترکهای عثمانی میرود. روسها دیگر جیغ و ویغ زمان پیش را راه نمی اندازند و در حدّ هشدار دادن و مخالفتهای دیپلماتیک مانده اند و در زمان مقتضی نیز به تکه ای استخوان قناعت خواهند کرد.
ترکهای عثمانی خوب میدانند که حد اقل از چهار جهت به این سیستم نیاز دارند:
۱- درگیری احتمالی نظامی با سوریه .
۲- نقش دفاع از اسرائیل که به طور رایگان در اختیار اسرائیل قرار نخواهد گرفت و اسرائیل باید به جملهٔ مشهور همیشگی شان یعنی « گذشتهای درد ناک» تن در دهد.
۳- سپر دفاعی در برابر درگیری احتمالی با رژیم حاکم بر ایران در معادلهٔ فروپاشی هلال شیعی.
۴- داشتن چنین امکان نظامی مهمی؛ ارزش طرف ترکهای عثمانی را در هر مذاکره ای بالا میبرد.

تصویر دو :

مایک مولن فرمانده ستاد ارتش آمریکا از رژیم حاکم بر ایران خواست که با برقراری « خط ویژهٔ قرمز» بین سران نظامی دو کشور؛ هرگونه احتمال درگیری نظامی « نا خواسته و تصادفی»  که میتواند منجر به یک جنگ تمام عیار شود؛ را بگیرند و در رابطه با شرایط موجود ابراز نگرانی نمود. این جملهٔ مایک مولن که طبعاً یک استراتژیست است و با ادبیات سیاسی و دیپلماتیک آشنایی کافی دارد. نباید به همان سادگی یک جملهٔ « کوچه وخیابانی» فهمیده شود. این جمله پرسشهایی را بر می انگیزد که پاسخهای احتمالی دارند.
پرسش نخست :
چرا بعد از ۳۳ سال تجربهٔ نداشتن خط ارتباطی؛ این آقای مایک مولن است که ناگهان به این مسئله پی برده است؟ آیا او باهوشتر از سایر ژنرالهای آمریکایی است؟ پس مدال طلای المپیکش کو؟
پاسخ  نخست : حتی در بحبوحهٔ مانورهای مسخرهٔ نیروی دریایی سپاه و ویراژ دادن قایقهای تندرو؛ آمریکاییها میدانستند که اینها فیلمی است که سناریوی آن برای تبلیغات نوشته شده است و ارزش « واقعی» ندارد. و سپاه عربده کشان هم میدانست که « مانور دریایی» نه تنها جدی نیست؛ بلکه حتی منبع در آمدی است که نمیتوان از آن چشم پوشید ( پروژه ای برای بخور بخور و دزدی).
پاسخ دو : اکنون شرایط به طوری بغرنج و تنش آلود است که میتواند یک « جنگ پیش از وقت» را تحمیل کند. جنگی که باید فردا اتفاق بیفتد؛ نباید که امروز شروع شود. زیرا زمانی که برای « فردا» آماده میشوی؛ معنی اش این است که « امروز» آمادگیش را نداری.
پاسخ سه : مسئولیت هرگونه جنگ ظاهراً اتفاقی؛ به گردن کسانی است که « گوشی تلفن قرمز» نخریده اند. هرچند که این گوشی قرمز تا زمانی ارزش دارد که آمریکا و متحدینش در « ناتو»؛ سنگرهای خود را مستحکم کنند و بعد از آن گوشی قرمز فلسفهٔ بود و نبودش را از دست خواهد داد. 
پاسخ چهار : در هر صورت؛ آنچه که بیشتر از هرچیزی جلب توجه میکند؛ این است که : جنگی در پیش است؛ حتی اگر دامنهٔ آن محدود باشد

تصویر سه:

لئون پانتا که از ریاست سازمان « سیا» به فرماندهی کل نیروهای ارتش آمریکا در سرزمینهای شرقی و خاورمیانه؛ نقل مکان نموده است نیز؛ اخیراً به اسرائیلی ها پیغام فرستاد که : « در کنار قدرت نظامی برتر؛ یک دیپلماسی فعال و قوی مورد نیاز است تا اسرائیل را از انزوا در آورد.» ( نقل به معنی).
این جملهٔ هشدار دهنده؛ در روز نخست؛ منابع اطلاعاتی اسرائیل را به هذیان گویی مبتنی بر اینکه هرچه که اتفاق می افتد تقصیر آمریکاست؛ واداشت. اما همان منابع اطلاعاتی در روز بعد؛ از خواب مالیخولیایی « تقسیم گناه» بیدار شدند و پیغام را دریافت نمودند. لئون پانتا از اسرائیل خواست که بهای استفاده از سپر هشدار دهنده در ترکیه را بپردازد و با گروههای مصری از جمله « اخوان المسلمین» نیز از در گفتگو در آید و گرنه « منزوی» خواهد شد و در جنگ بسیار محتمل  آتی میتواند زیر چتر حمایتی « دیپلماتیک» و چتر « گنبد آهنین» روزهای بهتری را بگذراند و در مرحلهٔ بعد وارد بهشت « خاورمیانهٔ بزرگ» شود.
هر چند که ارتش اسرائیل دارای قدرت آتش بالایی است؛ اما میداند که حتی تقلیل خرابی ها به « نصف مقدار احتمالی»؛ به خودی خود یک پیروزی است. هیچ یک از غیر مسلمانها برای « شهید شدن» و « پیروزی ملکوتی»؛ به جنگ نمیروند؛ بلکه برای « پیروزی» بر «روی زمین» به جنگ میروند. لئون پانتا به عنوان یک استراتژیست « اطلاعاتی - نظامی » به اسرائیلیها گفت که زمان به ضرر آنها به پیش میرود و گامی چند با « آچمز » شدن فاصله ندارند. اما مسئله فراتر اینهاست و درک من این است که اسرائیل در حال « آچمز » است و تنها چند گام با « مات» شدن فاصله دارد. اگر اکنون اسرائیل برای رفع وضعیت آچمز؛ مجبور شود که فیلها و اسبهایش را قربانی کند؛ در فرداهای نه چندان دور دست؛ شاید مجبور به پرداخت بهای سنگینتری شود؛ تا « مات» نشود. مات شدن اسرائیل یعنی انزوای کامل اقتصادی و خارج شدن از گردونهٔ اقتصادی جهانی و بویژه اقتصاد خاورمیانهٔ بزرگ خواهد بود که میتواند به فروپاشی از درون منجر شود. اسرائیل باید بداند که زمان برای هیچکس صبر نمیکند و زمان حرکتی نو فرا رسیده است. هرچند که درد زایمان بسیار شدید باشد. شاید بتوان اسرائیل را برخلاف تحلیلهای ژورنالیستی؛ بزرگترین مانع راه پروژهٔ خاورمیانهٔ بزرگ دانست و با آب شدن یخهای تفکر « توراتی» احزاب یهودی مسلک؛ مشکل سوریه و « هلال شیعی» بسیار سریع تر از آنچه که به نظر می آید حل شود.

تصویر چهار:

« هلال شیعی» و سوریه تمامی چشم امید خود را به روسیه و چین دوخته است؛ و گرنه میدانند که هرگونه حرکت نظامی علیه اسرائیل؛ به خاک و خون کشیده شدن دمشق و سرتاسر لبنان را در پی خواهد داشت و این اولتیماتوم غیر رسمی را بسیار پیش از اینها دریافت کرده اند. حرکتهای مذبوحانه ای ازقبیل کشتار مردم سوریه؛ نه تنها دردی را دوا نخواهد نمود؛ بلکه به خونریزی های بعدی خواهد انجامید که میتواند به نسل کشی شیعیان جنوب لبنان و علوی های سوریه بینجامد. تظاهرات اخیر شیعیان شرق عربستان؛ نه تنها کمترین باری را از دوش « ولی فرزانه» و « زرافّهٔ چشم آبی» بر نخواهد داشت؛ بلکه عربستان سعودی را به سوی مذاکرات بیشتر؛ برای حل معضل « پاکستان» هُل خواهد داد و در آینده ای نه چندان دور شاهد پیاده شدن نیروهای نظامی عربستان در « اردن» خواهیم بود ( این را پیشترها نیز گفته ام اما در عرصهٔ چالشهای بین المللی معمولاً خمیر خیلی آب میبرد و به قول معروف دیر یا زود دارد؛ اما سوخت و سوز ندارد).

تصویر پنج :

تصویر پنجم مربوط به « پاکستان» است که باید مسئله اش همزمان و یا پیش از آغاز حرکات جدی در خاورمیانه؛ حل شود؛ و گرنه مانند مگس مردهٔ توی فنجان چای؛ همه چیز را آلوده میکند. در رابطه با پاکستان؛ دو عنصر مهم ایفای نقش میکنند؛ که یکی از آنها « عربستان سعودی» و دیگری « چین» است. اما اگر عربستان سعودی چراغ سبز آشکارتری بدهد؛ زمانی برای « دیپلماسی چینی»
نخواهد ماند.

کژدم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر