۱۳۹۰ شهریور ۲۰, یکشنبه

باز هم درسهایی از نبرد اخیر کردستان


اگر اخبار نبردهای اخیر کردستان را دنبال کرده باشید خواهید دید که « سپاه پاسداران تاریکی» با تمامی دبدبه و کبکبه اش از کثیفترین تاکتیکهای جنگی استفاده نموده است. سپاهیان تاریکی میدانند که در رو در رویی مستقیم بازی را خواهند باخت و هربار نیز که چنین اقدامی کرده اند متحمل تلفات سنگینی شده اند. دو تن از فرماندهان ارشد سپاه در این نبردها به دوزخ شتافته اند و عده ای از کادرهای میان پایه و سربازان آنان نیز در پی فرماندهان  دوزخی شان به آنها پیوسته اند. سپاه تعداد تلفات و زخمیهای خود را اساساً کتمان میکند و رقمها بسیار بالاتر از آن است که در اخبار پراکنده ٔ استانی از آنان یاد شده است.
سپاه پاسداران از تاکتیک « برخورد از دور» استفاده میکند که به مفهوم گلوله باران بی امان روستاها با هدف رو در رو ساختن آنها با پیشمرگان دلاور است. این تاکتیک در سالهای بین ۵۸ تا ۶۳ نیز به طور وسیع مورد استفاده قرار گرفت که مهمترین آنها قتل عام دو روستای « قارنا» و « ایندرقاش» در اطراف نقده است که توسط مزدوران اختصاصی « ملا حسنی» انجام گرفت. در سالهای بعد دیدیم که «نیروی سمکو» که شاید یکی از کوچکترین نیروهای حزب دموکرات کردستان بود ( از نظر نفرات) توانستند وارد شهر ارومیه شده و تا میانهٔ درونی پادگان ارومیه نفوذ نمودند. عملیات دلاوران « هئز سمکو» با اینکه توسط « جاشها» لو رفته بود اما در نوع خود بی نظیر بود و تلفات سنگینی بر نیروهای رژیم وارد آورد. هر چند که جنبش مردم دلاور کردستان در نهایت شکست خورد؛ اما دلایل شکست آنرا نه در « مبارزه» بلکه در بی خردی رهبران احزاب سنتی کردستان جستجو کرد که در سلسله مقالات « علل شکست نبرد کردستان» به توضیح سر فصلهای مهم آن پرداخته ام.
اما درسهای نبردهای اخیر! اگر به سلاحهایی که در دست پیشمرگان کردستان است نگاه کنید و با تجهیزات نظامی سپاه و ارتش مقایسه نمایید خواهید دید که اسلحهٔ پیشمرگان در حد « سنگ و کلوخ» است.  اما با این همه ضعف  تسلیحاتی همچنان میتوانند ضربات مرگباری بر سپاهیان تاریکی وارد سازند.
نیروهای سپاه و ارتش معمولاً به صورت متمرکز عمل میکنند و به همین دلیل نیز تعداد هدفهایی که پیشمرگان میتوانند هدف قرار دهند بسیار زیاد میشود و به همین دلیل نیز تعداد تلفات سپاه معمولاً « گلّه ای» است و تعداد تلفات پیشمرگان بسیار ناچیز. پیشمرگان معمولاً در زمان حمله به « ضعیفترین حلقه ها» حمله میکنند که معمولاً با تار و مار نیروهای دشمنان تازی پرست همراه است.
حال اگر همین تاکتیکها در تهران و تبریز و شیراز و سایر شهرها به کار گرفته شوند نه تنها تلفات بسیار سنگینی بر سپاه و بسیج وارد خواهد آمد؛ بلکه چنان خساراتی بر دوش حاکمیت خواهد نهاد که از جبران آن عاجز خواهند بود. تاکتیکهایی که سازمان مجاهدین خلق در دهٔ ۶۰ به کار برد؛ اساساً کارساز نبود و عدم کارسازی آن مربوط به تعداد زیاد باورمندان به حکومت اسلامی بود که اکنون بخشی از آنها که در کشتارهای دههٔ ۶۰ دست داشتند را به نام « اصلاح طلبان» میشناسیم. این تاکتیکها اکنون میتوانند بسیار موثر واقع شوند؛ زیرا که طرفداران رژیم تنها مزدورانی هستند که برای پول کار میکنند و اگر ببینند که برای آن پول باید بهای بسیار سنگینی پرداخت کنند؛ روحیهٔ خود را خواهند باخت.
 اصلی ترین نقاط ضعف نیروهای رژیم « خانواده » های آنها هستند. اگر امنیت این خانواده ها با خطر جدی روبرو شود؛ بسیاری از نیروهای رژیم ریزش خواهند کرد. من در رابطه با شیوه های تظاهرات چندین مقاله نوشته ام و از نظر من آن ضربهٔ اصلی که به دشمن وارد خواهد آمد نه در بطن تظاهرات متمرکز و گسترده؛ بلکه در حاشیهٔ تظاهرات است. تظاهرات متمرکز میتواند نیروهای سرکوب را متمرکز کند و نقاط بسیاری را « خالی از محافظت» نماید. این نقاط جاهایی هستند که باید مورد حمله قرار گیرند. مانند خانه های بسیجیان و سپاهیان و مغازه های متعلق به مزدوران رژیم. در تظاهرات متمرکز نیز نباید با « ترحم» نسبت به نیروهای دشمن؛ وارد عمل شد. نیروهای دشمن باید به چند حالت از صف و جبههٔ دشمن خارج شوند :
۱- زخمهای عمیق بردارند.
۲- کشته شوند.
۳- وحشت از ادامهٔ نبرد به خاطر بی اطمینانی از آنکه چه بلایی بر سر خانواده شان می آید؟ آیا در حالی که آنها در حال درگیر شدن با تظاهرات مردمی هستند؛ خانهٔ آنها در آتش میسوزد؟ آیا زن و بچه هایشان سالم مانده اند؟
دشمن ما نشان داده است که زبانی غیر از این را نمیفهمد. برخوردی که  بر این دشمنان روا است؛ باید بسیار شدیدتر از برخوردی باشد که با نیروهای مهاجم بیگانه باید نمود. زیرا یک سرباز بیگانه برای وطن خویش میجنگد. اما یک سپاهی و یا بسیجی برای حفظ رژیم غارتگران و بر علیه مردم خود میجنگد و « خائن» شمرده میشود.
شاید بعضی ها بگویند که این شیوهٔ مبارزه دعوت به « خشونت لجام گسیخته» است. اینگونه افراد یا مبارزه کردن را نمی فهمند و طوطی وار به تکرار سخنان بیهودهٔ اصلاح طلبان میپردازند و یا اینکه مزدورانی هستند که برای پراکندن نظرات مسخره در درون جنبش و بی خاصیت نمودن آن مشغولند.

کژدم   

۱ نظر: