۱۳۹۰ شهریور ۲۴, پنجشنبه

این مرد نمونهٔ کامل یک « سبز مذهبی» است

به او به دقت نگاه کنید؛ بگفته هایش گوش کنید. تمامی وجود بی وجود او این است که « فیلم»ش را به دوش بکشد و در « فرانسه» نمایش دهد و جایزه بگیرد و تبدیل به « سلبریتی» ( Celebrity) شود. تبدیل به یک « لوگو»( Logo) شود و مزخرفات اندیشه های تاریک و استفراغ فرهنگی تازی پرستانه را راحت به فروش برساند. آنهایی که او را پرورده اند و با شامورتی بازی امنیتی؛ از او « بت» ساخته اند و آنهایی که این شخص را « حلوا حلوا» میکنند؛ تنها میخواهند لایه های « مدرنی» بر کثافتکاریهای ۱۴۰۰ ساله و ۵۰۰ سالهٔ صفوی ها بکشندو همان استفراغ را به زبای و به شکلی دیگر در حلق ایرانیان فرو کنند. اگر از او بپرسید که : خوب؛ حالا فیلمت را ساختی و جایزه ات را هم گرفتی! حالا حرفت چیست؟ پاسخ او را ببینید و بشنوید ( اینجا). همهٔ فیلمهایش با « اجازه» ساخته میشوند؛ از اینکه فیلمهایش در فرانسه به نمایش در می آید بسیار خوشحال است ( پول خوبی دارد). به عنوان یک « پیه سوز» ( روشنفکر) هم مطرح میشود که من فکر میکنم جایگاه این « پیه سوز» مستراحی در یکی از دور افتاده ترین روستاهای ایرن باشد و برازندهٔ چیزی بیش از آن نیست. مسعود ده نمکی با آن تصویری که با « باتوم» گرفته است بسیار شریفتر از این مردک است.مسعود ده نمکی میگوید که من « دشمن ایرانم» ؛ اما این « لجن» میخواهد آنرا کتمان کند و خود را « فیلمساز مستقل» معرفی میکند. چرا فرانسویها عاشق این افراد هستند؟ چرا رژیم تازی پرستان این کرمها را تولید و باز تولید میکنند؟ او حتی حرفی برای زدن ندارد که بنشینی و بگویی که اینجایش درست و یا غلط بود. او یک استفراغ به تمام معنی است. او حتی انتقادی هم به سیستم ندارد و برداشت مردم از فیلمهای خود را سلیقه ای میداند. چهرهٔ او و فیلم او مرا به یاد « گفتگوی تمدنها»ی خاتمی لجن تبار می اندازد. او ارزشی بیش از کلامی کوتاه را ندارد. درخانه کس است؟! یک حرف بس است.

کژدم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر