۱۳۹۰ خرداد ۲۱, شنبه

نقش ترک های عثمانی در رابطه با سوریه پر رنگتر میشود.

ترکیّهٔ عثمانی که چندی پیش میهماندار رهبران نیروهای اپوزیسیون بود؛ همانگونه که پیشتر نیز گفته ام تنها هدفی را که دنبال میکند؛ « کنترل بحران در جهت منافع استراتژیک و منطقه ای ترکیه » است. مردم بی پناه سوریه که علی رغم کشتارها و دستگیریهای وسیع؛ همچنان به مبارزات رهایی بخش خود ادامه میدهند؛ پذیرای هرگونه کمکی از طریق یک کشور مسلمان هستند و ترکیه در این میان به خاطر داشتن مرزهای طولانی ( حدود ۹۰۰ تا ۱۰۰۰ کیلومتر) با سوریه و همچنین داشتن یک حکومتی با گرایشهای اسلامی؛ این پتانسیل و شانس بزرگ را دارد که بتواند در سوریه نقش مهمتری را ایفا کند.
ترکیه با باز کردن مرزهای خود به روی پناهندگان و آوارگان سوری؛ نه تنها شدت فجایع ناشی از سرکوبهای بیرحمانه را در معرض دید جهانیان میگذارد؛ بلکه مردم خود را نیز با این فجایع آشنا میکند و حس کمک به مردمان سرزمینهای از دست رفتهٔ امپراطوری عثمانی را تقویت میکند.
ترکهای عثمانی که همچنان به سوریه و عراق به عنوان « سرزمینهای از دست رفته» مینگرند؛ نشان داده اند که میخواهند نقش مهمتری در این معادله؛ به عهده بگیرند. احتمال تسلیح پناهندگان و فرستادن آنها به داخل خاک سوریه و حمایتهای لجستیک آنان میتواند بخش نخست حرکت ترکهای عثمانی در رابطه با « کنترل فعال بحران» در سوریه باشد و در اقدامهای بعدی احتمال ورود ارتش ترکیه؛ به درون مرزهای سوریه؛ برای کنترل منطقهٔ کردستان  بسیار بالا است؛. این گونه حرکات خواهد توانست نقش ترکیه را در اعمال هژمونی برای تعیین سرنوشت سوریه؛ بعد از اسد را بسیار پر رنگتر سازد. ورود ترکیه با قدمهای سنجیده و ظاهراً انسان دوستانه؛ نشان از آن دارد که « اسد رفتنی است » و ترکیه نمیخواهد با یک عمل انجام شده روبرو شود. با بوجود آمدن حیطه های نفوذ سیاسی و اقتصادی در سوریه؛ ترکهای عثمانی خواهند توانست در عراق و لبنان نیز نقش مهمتری ایفا کنند.
فروپاشی دژ « هلال شیعی» که با داشتن « استراتژهای  نظامی»؛ به غیر از بوجود آوردن مناطق نفوذ نظامی و امنیتی و اطلاعاتی هیچگونه نقشی که پایه گذار « حضور دیر پا» باشد را نداشت؛ اکنون به ورطهٔ هزیمت و عقب نشینی در غلطیده است و آنچه که در خاطرهٔ مردم منطقه از خود به جای خواهد گذاشت؛ سالهای « ترور و وحشت» خواهد بود. در گامهای بعدی « ایران گریزی» و « ایران ستیزی» در میان کشورهای منطقه؛ رونق خواهد گرفت و راههای نفوذ ایران بعد از فروپاشی « حاکمیت تازی پرستان» را سد خواهد کرد. آنچه که ترکهای عثمانی اکنون در تلاش برای به دست آوردنش هستند؛ دقیقاً همان چیزهایی است که به خاطر استراتژیهای غلط « نظامی امنیتی» رژیم کثیف اسلامی ؛ ما در حال از دست دادن آنها هستیم. همانطور که در مقالهٔ « چه چیزهایی... » به آن تاکید کرده ام. از دست دادن مناطق نفوذ نتیجه ای جز در آمدن به شکل « منطقهٔ نفوذ دیگران » را در بر ندارد. این آن چیزی است که من آنرا بارها « طراحی استراتژیهای غلط» نامیده ام. طرحهای غلطی که با شعار « راه قدس از کربلا میگذرد» شروع شد و هم اصلاح طلبان و هم سایر جناحهای حکومت ننگین اسلامی در این ۳۲ سال برای تحقق آن با هزینه کردن دار و ندار این سرزمین تلاش نمودند و اکنون مانند نمازشان با یک « گوز » در حال باطل شدن است. این اوج اندیشهٔ سیاسی اسلام ناب محمدی است که بر پایهٔ « استراتژیهای راهزنانهٔ محمد » بنا شده است. اکنون شرایط منطقه ای به شکلی رقم میخورد که دیگر فرقی ندارد که جناح « خامنه ای» و یا « صفوی نوین» و یا « اصلاح طلبان» بر اریکهٔ قدرت باشند. شکست استراتژیک را نمیتوان کنترل کرد  و تنها حکومتی از جنس پولاد میخواهد تا بتواند لشکریان از هم گسیختهٔ اقتصادی و اجتماعی و سیاسی را دوباره گرد آورد. بعد از فروپاشی هلال شیعی و متعاقب آن قدرت گرفتن سایر کشورهای منطقه؛ و نهایتاً فروپاشی حکومت ننگین اسلامی؛ آنچه که در پی این شکست برای ما خواهد ماند سرزمینی سوخته؛ با تار و پودی از هم دریده خواهد بود.
آنهایی که دل در گرو عشق « راهپیمایی سکوت سبز مذهبی» و یا « نافرمانی اختهٔ مدنی رضا نا پهلوی» و از این گونه مزخرفات نهاده اند؛ بدانند که حلقه بگوشان فریب خوردهٔ بنیادهایی مانند « سوروس» و سایر « بنگاههای دموکراسی مجانی» هستند که آرزویی جز نابودی « ایران » را ندارند. من به « سبز مذهبی» کاری ندارم ؛ زیرا آنان دشمنان « تازی پرست» ایرانند؛ امّا رضا ناپهلوی یک خائن است.

پاینده ایران؛برقرار باد آیین ریشه ای؛ کوبنده تندر

کژدم
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر