۱۳۹۰ خرداد ۱۸, چهارشنبه

چه چیزهایی را فروخته اند که اینچنین « دلربا» شده اند؟ ( بخش نخست)

آیا دارندهٔ بزرگترین اقتصاد جهان ( آمریکا) و یا بریتانیا و سایر کشورهای اروپایی؛ آنچنان دست و دلباز شده اند که برای مردم جهان « حلوای دموکراسی» پخش میکنند؟ کشور آلمان که حاضر است برای فروش ۱۰۰۰ دستگاه مرسدس بنز؛ تمامی قواعد بازی سیاسی را به کناری نهد و معاملات زیر میزی سیاسی انجام دهد؛ دلش به حال مردم سوریه و ایران میسوزد؟ آیا بنگاه خیریّهٔ دموکراسی باز کرده اند؟ .... و یا اینکه میخواهند بر موج جنبشهای رهایی بخش و آزادیخواهانه سوار شوند و آنها را تحت کنترل خویش بگیرند و با « کمکهای مشروط» خویش؛ از جنبشهای آزادیخواهانه محملی برای غارتهای بعدی خویش بسازند ؟ البتّه این روش هواداری از جنبشها مسئلهٔ تازه ای نیست و « اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی» اساساً کارش بر همین منوال بود. تمامی مامورین K.G.B همه جای دنیا ولو بودند و بو میکشیدند و حتی از گروههای کوچک نیز چشم نمی پوشیدند و آنها را به استخدام خود در می آوردند. آیا روسها دل لطیفشان برای « کارگران و زحمتکشان جهان» کاسهٔ خون شده بود؟ خوب است که بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی همه چیز روشن شد و حالا بعد از گذشت تقریباً ۲۹ سال از فروپاشی « قبلهٔ زحمتکشان جهان؟؟!!» میتوانیم چشمهایمان را باز کنیم و ترکمنستان و آذربایجان و قرقیزستان و فلانستان و بهمانستانها را ببینیم که در چه حال و روزی به سر میبرند. حال گیرم که کشورهای آسیای میانه همهٔ شان از اول عقب مانده بودند؛ کشورهای اروپای شرقی چه؟ آلمان شرقی چرا به آن روز افتاده بود؟ آیا چشمهایمان باز است؟؟ .... تق تق تق... بیدار شو ... صبح شده؛ میگویند آفتاب دمیده... وقت کار است. چی گفتی؟... کاری نداری؟ ...  یعنی بگذاریم تمامی کارها را مراکز صدور و پخش «دموکراسی مجانی» برایمان انجام دهند؟ خوب اگر کاری نداری... اقلاً فکر کن. فکر کردن خودش کار بزرگی است.
چرا رضا « ناپهلوی» و سازگارا و مخملباف و فرخ نگهدار و کشتگر و انواع سبزهای «اینوری و آنوری» و نوری زاده ها و دهها مثل اینها شب تاصبح « جل و پلاسشان» در رادیو فردا و بی بی سی و صدای آمریکا؛ ولو است؟ چه چیزهایی را فروخته اند و چه وعده هایی داده اند که اینچنین « دلربا» شده اند؟ سازمان مجاهدین خلق تکلیفش را روشن کرده است و از راه « فروش اسرار ملّی» و یا نقش فروشندگی؛ ارتزاق میکند. تکلیف  همه هم با آنها روشن است. آنچه را هم که میخواهند به ایران عرضه کنند نیز مشخص است. « زنهای لچک به سر» به جای « کلاغ سیاههای زینب»؛ « میلیشیا» به جای « بسیج»؛ رهبر دائم العمر «علوی» به  جای « ولی فقیه» و یک عدد رئیس جمهور « سازمانی» به جای انتخابات مهندسی شده.
سوال این است که رضا «ناپهلوی» چه وعده هایی داده است؟ سوال این است که دیگران چه وعده هایی داده اند؟ یکی از این وعده ها را من میدانم و آن « فروش تمامی تاسیسات اتمی» در برابر « هیچ» است.  میپرسی از کجا میدانم؟ از آنجایی که هرگونه حرکتی که در رابطه با مسائل اتمی در درون ایران میگذرد؛ پیش از آنکه از طرف آمریکا و اروپا محکوم شود؛ از جانب این اراذل و اوباش و شارلاتانها محکوم میشود و کاری با اندیشه های آزادیخواهان کرده اند که دست بردن به تحقیقات اتمی را از گناهان کبیره میدانند و آنرا نشانهٔ بدبختی ایران می انگارند. آیا آنهایی که در دام چنین اندیشه هایی گرفتار شده اند؛ حتی برای یک لحظه هم که شده؛ (بدون در نظر گرفتن اینکه رژیم اسلامی حاکم اینکار را کرده است) آیا این دست آورد را بخشی از « ثروت ملی ایران» میدانند؟ یا اینکه چون رژیم کثیف حاکم دست به اینکار زده است؛ باید آنرا وانهاد؟ مگر پادشاه آریامهر این تکنولوژی را به ایران نیاورد؟ مگر « کیک زرد»  در زمان شاهنشاه از آفریقای جنوبی خریداری نشده بود؟
حال فرض کنید که رژیم حاکم سرنگون شده است و شما حکومت را به دست گرفته اید. حال با این « ثروت ملی» که به قیمت خون دل و فقر این سرزمین؛ به دست آمده است؛ چکار میخواهید بکنید؟ آیا میگذارید که اسرائیل آن را بمباران کند؟ آیا اجازه میدهید که آمریکاییها و اروپا تمامی پیچ و مهره هایش را باز کنند و ببرند و برای ساختن دوبارهٔ آن باجهای دیگری بخواهند؟ آیا فکر کرده اید که چرا اخبار مربوط به مسائل اتمی؛ اینهمه در صدر اخبار نیروهای به اصطلاح آزادیخواه قرار میگیرد؟ این لجنهای شبه سیاسی که متاسفانه خود را ایرانی میخوانند؛ چه چیزی را میخواهند به مغز آزادیخواهان تزریق کنند؟ چه چیزهایی را پیش فروش کرده اند؟ و همزمان چه وعده هایی داده اند که با همسو نشان دادن خویش با آزادیخواهان؛ میخواهند اندیشهٔ « تسلیم بلاشرط منافع ملی» را به درون جنبش ببرند؟
چرا از برنامه هایشان در رابطه با خوزستان و بلوچستان و کردستان سخن نمیگویند؟ آیا تمامی آزادیخواهی در این خلاصه میشود که حقوق فردی را گسترش دهیم و بندهای اسلامی را باز کنیم؟ یا اینکه موسیقی آزاد باشد و شاعرها شعر بگویند و گور پدر فقرای بیسواد و بوگندوی شمال؛ جنوب؛غرب وشرق؟  مرده شوی این اندیشه را ببرد.

پاینده ایران؛برقرار باد آیین ریشه ای؛ کوبنده تندر

کژدم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر