۱۳۹۰ خرداد ۲۱, شنبه

دلایل ضد و نقیض گوییهای باندهای حکومتی در بارهٔ « مدحی»

بعد از پخش فیلم « جیمزباند مدحی»؛ رسانه های مرتبط با باند « صفوی نوین» مدحی را یک فرد دستگیر شدهٔ ضد انقلاب مینامند و از سخنان او با عنوان « اعترافات» یاد میکنند. این باند با اظهارات خود دو هدف را دنبال میکند.
۱- به زیر سوال بردن وزیر اطلاعات که گماشتهٔ « ولی فقیه» است و در نتیجه به زیر سوال بردن خامنه ای و درایت او. این امر سابقه دارد و در مورد کشته شدن بن لادن؛ احمدی نژاد سخنانی گفت که بر خلاف نظر وزیر اطلاعات بود و موجبات درگیریهای لفظی میان دو طرف را فراهم آورد. تلاش صفوی نوین اساساً در « سفیه» نشان دادن وزیر اطلاعات و تحقیر اوست.
۲- هر عنصر نفوذی در جبههٔ دشمن نیاز به  « سر پل های نفوذ» دارد. به این معنی که به خودی خود نمیتواند مثل قارچ سبز شود؛ لذا وزارت اطلاعات می بایستی پیش از فرستادن مدحی؛ این سر پلها را بوجود آورده باشد. طبیعتاً این سر پلها بایستی حد اقل توسط بخشی از نیروهای دشمن؛ به عنوان افراد و یا گروههای قابل اعتماد به حساب بیایند. لذا بعد از به پایان رسیدن عملیات نفوذ؛ به عنصر اطلاعاتی فرمان پایان عملیات و عقب نشینی داده میشود و به سر پلهای نفوذ نیز گفته میشود که چه سناریو هایی را اجرا کنند تا تمامی شک و گمانها را از خود دور سازند. بنابراین ضد انقلاب خواندن عنصر نفوذی؛ میتواند به سر پلها کمک کند که از هر گونه اتهامی مبرّا شوند و موقعیت خود را برای عملیات احتمالی بعدی مستحکم سازند. لذا سخنان باند صفوی نوین میتواند از این نظر هم قابل بررسی باشد.
امّا وزارت اطلاعات بر آوردش این است که « سر پلها» به اندازهٔ کافی پوشش قوی دارند و نفوذی خوانده شدن مدحی نمیتواند پوشش سر پلها را از میان ببرد. لذا به هدف دیگری که آماده سازی بسیجیها برای مقابله با فتنهٔ دوم است و جلو گیری از ریزش آنهاست میپردازد و مسئلهٔ سرپلها را امری ثانوی میداند.
اما موضع حسین شریعتمداری که سابقهٔ اطلاعاتی و امنیتی طولانی دارد و یکی از سناریو نویسهای اطلاعاتی است. رنگ دیگری به قضیه میدهد. حسین شریعتمداری میداند که همه او را به عنوان یک چهرهٔ اطلاعاتی- امنیتی و بالاتر از آن « نظریه پرداز و سناریو نویس اطلاعاتی» میشناسند. حال زمانی که حسین شریتمداری « مدحی» را عنصر ضد انقلاب دستگیر شده مینامد؛ اولین چیزی که از نظریهٔ او در میان« اپوزیسیون؟؟!!» خارج از کشور استنباط خواهد شد این است : « بیچاره نوری زاده راست میگوید و گناهی ندارد» و امیر فرشاد ابراهیمی هم به عنوان « دروغگو»یی که یک کلاغ چهل کلاغ میکند شناخته شده و هر دو نفر از اتهام « سر پل نفوذ» بودن رهایی می یابند و میتوانند همچنان پوشش خود را حفظ کنند. همچنین این ضد و نقیض گویی های مقامات جمهوری اسلامی میتواند « خوراک تبلیغاتی» برای سرپلها درست کند که با استناد به آنها به جماعت ساده لوح بگویند که : ببینید ... حتی خودشان هم دچار تناقض گویی شده اند ( یکی از حربه هایی که نوری زاده در دفاعیاتش از آن استفاده کرد ).
در پایان نتیجه اینکه : امیر فرشاد ابراهیمی به خاطر سوابق بسیجی و امنیتی خود؛ بسیار هوشمندانه تر عمل نموده و بعد از تغییراتی که در وبلاگ خود در رابطه با مدحی به وجود آورد و سپس بعد از پاس دادن مدحی به نوری زاده و پشت بند آن تبلیغات بر علیه مدحی؛ رد پای خود را تا حدودی پاک کرده است. هرچند که نوری زاده او را لو داد و گفت که امیر فرشاد ابراهیمی برای مدحی ویزای آلمان و اطریش گرفته است. امّا نوری زاده که یک عنصر اطلاعاتی نیست و فقط برای پول کار میکند ( یعنی همه را میفروشد)؛ لذا عنصر ضعیفی است که با کمی چلانده شدن؛ خیلی بندها ها را آب میدهد. لذا به دوستانی که میتوانند با نوری زاده و امیر فرشاد ابراهیمی تماس بگیرند؛ با سوال پیچ کردن آنها و نشان دادن تناقضات رفتاری و گفتاری این دو « سرپل» نفوذ و مخصوصاً فشار آوردن به نوری زاده به عنوان « حلقهٔ سست نفوذ» او را مجبور به بیرون ریختن اطلاعات بیشتری از ماجرای مدحی نمایند. زیرا ناگفته های بسیاری از رابطهٔ مثلث «فرشاد - مدحی - نوری زاده» وجود دارد که میتواند آشکار شود.

کژدم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر