۱۳۹۰ خرداد ۲۶, پنجشنبه

آقای سازگارا دیدی که ریدی...؟ نوش جان

ژنرال سازگارا.... نگاهی به نوشته های درون مرزی بینداز. فکر کردی که با خواندن یک جزوهٔ کلیشه ای واقعاً ژنرال مبارزهٔ بدون خشونت شده ای؟ نکنه میخواهی که بگی مردم ما جربزه ندارند؟ یا اینکه طرفدار رژیم شده اند؟ به مشاور اعظم موسوی هم بگو که بشینید باهم گریه کنید « صواب» داره. آقای سازگارا چند بار گفتیم این بازیها را کنار بگذارید؟ مگه به شما نگفتیم که هر کس نتواند سطح مبارزه اش را تا سطح مبارزهٔ دشمن و حتی بالاتر از آن  بکشاند  بازی را خواهد باخت؟ همان روز اول میشد خامنه ای را از سوراخش بیرون کشید و تکه پاره اش کرد. همان روز اول میشد رادیو تلویزیون را گرفت. همان روز اول میشد کلانتریها را خلع سلاح کرد. همان روز اول میشد این کثافتها را از مجلس بیرن کشید و از درخت آویزانشان نمود. راستی به مردم بگو که چطوری هم از آخور خوردی و هم از توبره؟ چقدر از طرف سوروس گرفتی و چقدر از رژیمی که پاسدارش بودی؟ به مخملباف « دیپلمات اعظم سبز» چقدر رسید؟ راستی آن دو سه میلیون نفر روز اول را چطوری به باد دادی؟ بشین توی مستراح بازهم جزوه بخون.
کژدم

۲ نظر:

  1. فرض کنیم با نظر شما اجرای شد
    یکم-چند نفر بایدکشته و اعدام شود تا اوضاع تثبیت شود.پس از آرامش چندین هزار تن باید ماحاکمه و گردن زده شود.
    دوم-محکومین در کدام زندان و چه سرنوشتی پیدا میکنند
    سوم-فکر میکنید پول و سرمایه موجود در این بازی این اجازه را به شما میدهد رزیمی که شما با خون ریزی تاسیس کردید جای برای آزادی خواهی بماند
    چهارم-اگر این حرفها اثر داشت تا حالا کف خیابونها مثل ده 50 و 60 پر از آدم بود که همدیگر را
    میخوردن
    پنجم- عاملان حکومت از طرز فکر شما بسیار استقبال میکنند.

    پاسخحذف
  2. فحاشی ها را منعکس میکنم ولی جواب نمیدهم؛ اما این یک نظر و سوال است و باید جواب داده شود.
    یکم : گرفتن سرزمین از دست دشمن؛مطمئناً کشته خواهد داشت. به همین سرزمین خودمان نگاه کنید و اگر فراموشتان شده است به سوریّه نگاهی بیندازید. سوال این است که چرا باید مردم کشته شوند و امثال شما فقط به محکوم کردن جنایت بسنده کنید؟ اما زمانی که صحبت از کشته شدن دشمنان سخنی به میان می آید؛ تنتان به لرزه و رعشه دچار میشود؟ برای گرفتن سرزمین از دست دشمن؛ باید بر کشته های دشمن افزود و نه بر کشته های میهن پرستان. ولی گویا شما برعکس قضیه را دوست دارید.
    دوم : زمانی که مبارزه جدی شد و از مرز صف « سکوت در جلو سنگک پزی ها » گذشت. جنبش توان مالی و سایر منابع مورد نیاز ادارهٔ مبارزه را پیدا میکند؛ شما نگرانش نباشید.
    سوم: رژیم با خونریزی تاسیس نمیشود؛ رژیم با تدوین قانون اساسی تاسیس میشود و شما هم نباید نقش آدمهای بی خاصیت را بازی کنید. مردم باید پیش از تصویب هر بند و یا بخشی از قانون اساسی قرار گیرند و نمایندگان شوراهای مردمی باید در بارهٔ بند بند آن نظر دهند؛ نه اینکه چند نفر گدا گدول کثافت بروند و در نهانخانه ای بنشینند و سپس یک قانون اساسی کلیشه ای را به مردم تحویل دهند. یعنی اینکه مجلس موسسان باید تمامی بحثهایش علنی باشد و از طریق رادیو و تلویزیون به طور زنده برای مردم پخش شود و دوستانی مثل شما هم باید گوشهایتان را تیز کنید و همه چیز را بشنوید و نظر دهید و چه بسا یک سال طول بکشد؛ ولی نتیجهٔ کار فوق العاده کار آمد و دموکراتیک خواهد بود. همانگونه که میبینید کشتن دشمن در صحنهٔ نبرد؛ هیچ ربطی به اهداف ندارد. رژیم اهدافی دارد و برای آنها مردم را میکشد و یا به طرق گوناگون سرکوب میکند. مردم نیز اهدافی دارند و باید برایش بکشند و کشته شوند. زیرا دشمن زبانی به جز زور را نمیفهمد.
    چهارم : مثال زدن ماجراهای دهّد ۵۰ و ۶۰ کاملاً بیربط است. زیرا داستان اساساً چیز دیگری بود و ربطی به « دموکراسی خواهی» نداشت. در این مورد بهتر است به جای مقایسهٔ شعار گونه اندکی تاریخ دهّد ۵۰ و ۶۰ را بخوانید.
    پنجم : دشمنان این سرزمین گربه های ملوس را بیشتر دوست دارند که حد اکثر کارشان راهپیمایی سکوت است که آنهم اجرا نشد. زیرا دیگر مردم به کمتر از سرنگونی و بیرون راندن دشمن از حکومت رضایت نمیدهد و « سبز مذهبی» و « رضا ناپهلوی» دیگر حنایشان رنگی ندارد. اکنون خامنه ای دندانهایش را تیز کرده است تا بخشی از « سبز مذهبی» را دوباره به زیر عبای خودش بکشد و به جنگ « صفوی نوین» برود و خاتمی و مجاهدین انقلاب اسلامی هم نقش « دلّالی» را به عهده گرفته اند. خامنه ای با رفتار خودش نشان میدهد که اندیشه های شما را بیشتر دوست دارد و یا ما را. روزنامهء « اعتماد» هم یک چراغ « سبز» به « سبز مذهبی» بود.

    پاسخحذف