۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۹, دوشنبه

بالاخره آبها از آسیاب افتاد

در حالی که هر دوطرف « ولایت فقیهی ها» و « صفوی نوین» میدانند که چه میخواهند و گوشه ای از پیاده نظام خود را در روز شنبه به رخ همدیگر کشیدند؛ باند صفوی نوین بالاخره به «پیش رس» بودن حملاتی که آغاز کرده بود پی برد و به گزینهٔ نخست بازگشت. هرچند که این قرارداد آتش بس بسیار شکننده است و هر روزه شاهد اتفاقاتی خواهیم بود که هر از گاهی از طرف هر دو رقیب به بیرون درز خواهد کرد؛  به نظر من دیگر لزومی ندارد که قضیه را به طور روزانه و یا حتی هفتگی مرور نمایم. اکنون داستان به قضیّهٔ لیبی شبیه شده است که یک شهر چندین بار دست به دست میشود و دنبال کردن قضیه به صورت روزنگار تنها اتلاف وقت خواهد بود. آنچه که بسیار مهم است وارد شدن در قضیه و شدت بخشیدن به تضادهای موجود میان طرفین نبرد میباشد. اگر فکر میکنیم که در جریان نبرد تعداد تلفات طرفین به عنوان مثال ۵۰۰ نفر خواهد بود؛ وظیفهٔ نیروهای مبارز این است که آنرا به ۱۰۰۰ نفر و یا چندین هزار برسانند؛ زیرا هرچه از طرفین کشته شوند به نفع ایران است. نیروهای مبارز طبیعتاً نخواهند توانست که در لایه های بالای هرم قدرت به تضادهای طرفین شدت ببخشند؛ اما قادر خواهند بود که در خیابانها هزینه های نبرد این دو باند قدرت را بسیار بالا ببرند. نشستن و تماشا کردن هم راه دیگری است که با «نبودن» فرق چندانی ندارد. در نتیجهٔ این نبرد یکی از طرفین « منقرض» خواهد شد و طرف پیروز « زخم» برخواهد داشت. اگر بتوان « کشته های طرف منقرض شده» را افزایش داد و بر زخمهای طرف پیروز افزود؛ در نهایت با دشمنان بسیار ضعیفتری رو برو خواهیم بود.

کژدم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر