در دنیای مدرن « بن لادن » تنها چهره ای بود که « اسلام ناب محمدی» را با تمامی چهرهٔ کریه آن به نمایش گذاشت. چهره ای که حتی مسلمانانی که در جوامع مدرن و دموکراتیک زندگی میکنند از رو نمایی این چهرهٔ کثیف اندیشه هایشان شرمگین شدند. اندیشهٔ « سلفی» که مسلمانان را از « تفاسیر اسلامی» بر حذر میدارد و آنان را به «سرچشمهٔ زلال اسلام» دعوت مینماید که بر اساس کتاب متعفن « تازینامه» و « سنت محمد» بنا گردیده است. «کتاب» و « سنتی» که به غیر از کشتار و سر بریدنها و تجاوزهای جنسی و بره داری و برده فروشی و سرکوب و تحقیر زنان و مسائل مربوط به « زیر ناف» فراتر نمیرود و برای انجام تمامی این امر خود را به « الله » که موجودی «پریشان روح»تر از محمد است نسبت میدهد. اندیشه ای که برای تطهیر هوادارانش از تمامی این جنایات؛ اینگونه اعمال را « عین تقوی» مینامد و انسانهای نگون بخت را به دو دستهٔ « کفار» و « مومنین» تقسیم مینماید که وظیفهٔ مومنین کشتار و تجاوز و برده داری و برده فروشی است و وظیفهٔ کفار کشته شدن و مورد شدید ترین جنایات ممکن علیه نوع انسان قرار گرفتن است. و در نهایت تمامی ستمدیدگان به « دوزخ» میروند و « کشتارگران و متجاوزان» به « بهشت» میروند تا با « حوریها» و « غلمانها» نرد همخوابگی ببازند. آنچه که گفتم نه توهین است و نه « تهمت» و هر کسی که « تازینامه» را یکبار بخواند و « سیرهٔ نبوی» را مطالعه کند نمیتواند آنچه را که گفته شد انکار نماید؛ و تنها راهی که برای مسلمانان میماند ارائهٔ « تفسیرات» گوناگون برای تطهیر این اندیشهٔ کثیف است و تفسیر به روایتی دیگر نامی است برای « بافتنیها برای خود فریبی». تمامی تلاشهای اندیشهٔ « سلفی» در چهارچوب اسلام کاملاً درست است و آنچه که بعد مرگ محمد به عنوان « زنگوله های تفاسیر» بر گردن اسلام ناب محمدی آویخته شد همگی تلاشهای « انسانی» بودند و ریشه در « فرمایشات الله» نداشتند. اندیشه های محی الدین عربی که همان « بودیسم اسلامی» است و اکنون ما آنرا به نام «عرفان اسلامی» میشناسیم و یا اندیشه های فلسفی اشاعره و معتزله و گفتارهای آسمان و ریسمان متکلمین که بر گرفته از کاربرد منطق ارسطویی برای مغالطات کلامی و بر کرسی نشاندن اسلام است همگی « ریشه های زمینی و انسانی» دارند و بسیار از اندیشه های « اسلام ناب محمدی» که پیشتر برشمردم فاصله دارند. اما اینکه چگونه « بن لادن» کشته شد باید به چند ماه پیش برگردیم که درگیری میان آمریکاییها و پاکستان تشدید شد و در آخرین معاملاتی که بین آنها انجام گرفت؛ سازمان اطلاعاتی ارتش پاکستان ناچار به لو دادن بن لادن گردید؛ زیرا حاج سید « حسین اوباما» در انتخابات بعدی به « آس» نیاز دارد. اما این مسئله بیش از آنکه به قدرت « سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا» اشاره داشته باشد؛ بیشتر نمایانگر درماندگی آنها در برابر حکومت کثیف پاکستان است. کشوری که اکنون تقریباً یکی از منابع مهم در آمد حاکمان نظامی آن از « باجگیری» در برابر کنترل « تروریسم اسلامی» است. تروریسمی که از یک سوی توسط سیستم اطلاعاتی پاکستان با نامهای گوناگون تولید و باز تولید میشود و از سوی دیگر منبع در آمدهای میلیارد دلاری در برابر « لو دادن» عده ای از آنهاست.
حکومت اسلامی ایران و رژیم پاکستان تنها حکومتهایی هستند که از طریق « اسلام» ارتزاق میکنند و تمامی ساختار اقتصادی خود را به خاطر بازی با این اندیشهٔ « اهریمنی» به نابودی کشانده اند. اکنون کشورهای عربی « پرورش تروریسم اسلامی» را تا حد زیادی پایین آورده اند و تنها پاکستان و حاکمیت ننگین تازی پرستان حاکم بر ایران هستند که همچنان وجود خود را با آن گره زده اند.
کژدم
پستها
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر