حرکتهای سیاسی هیچگاه خلق الساعه نیستند و زمانی پای به میدان عمل میگذارند که دوران نظریه پردازی؛ محاسبهٔ تواناییهای موجود؛ تدارک و بوجود آوردن امکانات مورد نیاز غیر موجود؛ ارزیابی امکان مانورهای قانونی و یا شبه قانونی و غیرقانونی؛ محاسبهٔ سقف پذیرش ریسک ها و ..... و شناسایی دشمن و تواناییها و ناتوانیهایش و....مطالعهٔ موقعیت موجود بین المللی و تغییرات احتمالی در عرصهٔ بین المللی در طی زمان اجرای حرکت سیاسی و بالاخره تدوین استراتژی سیاسی ؛ گذشته باشد و زمان شروع و عملیاتی کردن استراتژی فرا رسیده باشد. بنا بر این بسیار دور از یک «ذهن منطقی» است که فکر کنیم یک عدهّ ناگهان تصمیم گرفته باشند که از چند اهرم سیاسی ناچیز مانند مقام « ریاست جمهوری» و چند ارگان تبلیغاتی استفاده نموده و تمامی قدرت را قبضه کنند. یک نیروی سیاسی میداند که طرح « قبضهٔ قدرت»؛ پیش از هر چیز خود بیانگر این مسئله است که قدرت در دست « کسانی دیگر» قرار دارد و منابع اصلی قدرت در هر رژیمی « نیروهای نظامی و امنیتی» هستند. لذا قبضهٔ قدرت سیاسی نهایتاً باید دو خاکریز اصلی « نظامی» و «امنیتی» را فتح کند. لذا هر گروهی که برای چگونگی فتح این دو خاکریز پاسخی نداشته باشد؛ یک گروه سیاسی نیست و حداکثر اینکه حرکاتش در حد « جفتک اندازی کرّه مآبانه» باز خواهد ماند.
آنگونه که از مجموعهٔ سخنان « خاتمی شیّاد» بر می آید؛ باند « صفوی نوین» اکنون حدود ۲۱ سال است که وارد عرصهٔ سیاسی گردیده و در طی این زمان برج و باروهای خود را ساخته و اکنون آمادهٔ نبرد آشکار است که من از آن با عنوان « آخرین نبرد» یاد کرده ام. هرچند که داشتن استراتژی مبارزاتی به خودی خود نمیتواند سرنوشت مبارزه را تعیین کند؛ اما وجود آن نشان از آگاهی و توانایی بالای فکری جریان سیاسی دارد( خارج از قضاوتهای اخلاقی در رابطه با پاک و یا پلید بودن آن جریان). اما آنچه که میتواند یک استراتژی را به پیروزی و یا شکست بکشاند؛ داشتن و یا عدم داشتن ملزومات عملی نمودن آن استراتژی و مهارتهای کافی در اتخاذ تاکتیکهای مبارزاتی و طراحیهای عملیاتی است.
با شکست « جنبش نوجوان آزادیخواهی» که به خاطر ناپختگی ؛ اجباراً از طریق پذیرفتن رهبری اصلاح طلبان حکومتی به حرکت در آمد و سرنوشت خود را با سرنوشت « سبز مذهبی» گره زد و به غیر از شکست و مایوس شدن از ناپیگیری « سبز مذهبی» چیزی به غیر از زندان و شکنجه نصیبش نشد. شرایط نوینی بوجود آمده است که میتوان آنرا نا امیدی کامل از «سبز مذهبی» دانست. این جنبش طیفهای وسیعی از اقشار نیمه مرفه را در بر میگرفت که به همان نسبت نیز دارای سقفهای مطالباتی گوناگونی بودند. بخش وسیعی از این نیروها اگر احساس « امنیت» کنند قابلیت « به میدان کشیده شدن» را دارند و دقیقاً همانهایی هستند که « صفوی نوین» چشم به آنها دوخته است. عدم داشتن « سقف بلند مطالباتی» که آنها را نیرویی « سیری پذیر» میسازد مهمترین شاخصهٔ این قشر برای کاندید شدن جهت « به میدان آمدن دوباره» است. دادن اندکی احساس بی محتوای « غرور ملّی» همراه با وعده های « آزادیهای فردی و اجتماعی» و دادن اطمینان امنیت جانی میتواند به راحتی این نیروها را به میدان بکشاند و تسلیح آنها در صورت لزوم؛ میتواند آنها را به یک نیروی بزرگ انتقام گیر و ضد آخوند مبدل سازد. حتی آن بخشهایی که سقف خواسته هایشان بلندتر است؛ در برابر تحریکهای فکری باند « صفوی نوین»؛ پتانسیل پیوستن به آنها را دارند؛: و این دقیقاً آن چیزی است که باند خامنه ای و کفتارهای زیر عبایش و حتی « سبز مذهبی» نیز از آن وحشت دارند و براستی جا دارد که نیروهای « سیاسی» آزادیخواه نیز از آن بترسند که علت آنرا در ادامهٔ این مقاله خواهم گفت.
دعوت به اعتراضات از سوی دانشجویان دانشگاه امیرکبیر در روز ۲۵ اردیبهشت میتواند نقطهٔ آغاز خوبی برای باند « صفوی نوین» باشد؛ تا بتواند در بستر آن و برای بر انداختن باند ولی فقیه؛ خود را به جنبش مردمی گره بزند و مبارزات خود را به خیابانها بکشاند. حتی اگر جنبش دانشجویی رغبتی به این « ائتلاف نا نوشته» نداشته باشد؛ بخشهایی از جنبش اجتماعی که حد اکثر هدفشان داشتن آزادیهای فردی و اجتماعی است و رسیدن به این هدف را در سرنگونی باند ولایت فقیه میبینند؛ چه بخواهیم و چه نخواهیم؛ به حامیان احمدی نژاد خواهند پیوست. اما اگر باند احمدی نژاد به هر طریقی نتواند مردم را به دنبال خود بکشاند؛ احتمال شکست خوردن در بازی قدرت برایش وجود خواهد داشت و بدون در دست داشتن اطلاعات دقیق نمیتوان درصد این احتمال را تشخیص داد.
باند صفوی نوین از نظر استفاده از اهرمهای قانونی در تنگنا قرار دارد؛ زیرا اولاً دستگاه قضایی و مجلس در دست خامنه ای است و در ثانی هیچ قانونی که بتوان بر اساس آن « رهبری فرزانه» را سرنگون نمود نیز در دسترس دولت نیست و تنها « مجلس خبرگان» میتواند با این مسئله بازی بکند که آن نیز در اختیار خامنه ای میباشد. لذا درگیر شدن با باند خامنه ای بر اساس قوانین موجود کاری پوچ و مسخره است و حتی افشاگری مستند و کشاندن افراد به دادگاهها نیز آب در هاون کوفتن است ( تجربهٔ پالیزدار) و به همین دلیل هم از خیرش گذشتند. لذا آنکه قصد مبارزه دارد باید تنها به فکر سرنگونی باشد و این آن چیزی است که « صفوی نوین» مد نظر دارد و چه با زبان خوش و چه با دشنه و گلوله در پی باز کردن راه خویش است.
نیروهای « سبز مذهبی» که پیش از انتخابات ۸۸ تمامی تلاش خود را برای « احمق» جلوه دادن احمدی نژاد و تبلیغات بر اساس دروغگویی های آشکار احمدی نژاد قرار داده بودند؛ سپس خط برخورد خود را عوض کرده و خامنه ای را هدف قرار دادند و در این راستا؛ باند احمدی نژاد نیز خوراک تبلیغاتی فراوانی در اختیارشان قرارداد و حتی توانست بعضی از خواسته های خود را به صورت شعار به درون جنبش ببرد که مهمترین آنها شعار « جمهوری ایرانی» بود.
در ماههای اخیر موجودی به نام « دکتر خزعلی» دُم علم کرده است که بنا به گفته های خود بعد از چند بار پوست اندازی؛ از مقام مشاورت شکنجه و کشتار بدون « ردّ پا» برای « سعید امامی»؛ تبدیل به « دموکراسی خواه در زیر سایهٔ ولایت فقیه» گردیده است. این موجود که نوشته ها و گفته هایش را « سبز اللّهی ها» و «توده ایها - پیک نت» لوف لوف هورت میکشند؛ در یکی از نوشته هایش ( اینجا ) با اینکه با اجنّه و رمالها ارتباطی ندارد خیلی از امور را در رابطه با بعد از روی کار آمدن احمدی نژاد؛ پیش بینی کرده و در مقاله هایی که نام میبرد به مسئولین گوشزد نموده ولی کسی به حرفهایش گوش نداده بود.ایشان نمی فرمایند که دلیل گوش ندادن به حرفهای ایشان همان دلیلی است که شامل حال سخنان خاتمی هم بوده است. گوش نمیدادند مفهومش این بود که : برو ماستتو بخور.
اما اگر منظورشان این است که خامنه ای « خر » تشریف داشته است و نمی فهمیده است؛ باید خدمت ایشان و « سبزاللّهی» های دور و برش باید گفت : تغار بیار ماست ببر تا «جمیعاً صلوات» بخورید . این آقای « دوختور» نمیگوید که آنچه که ایشان به نام « پیش بینی» به خورد مردم میدهد؛ اطلاعاتی است که از گروه « اجنّه های گمنام امام زمان» و رمّالان « اتاقهای فکر رهبری» به ایشان میرسد تا بوسیلهٔ « سبز مذهبی = سبزاللّهی» ها به سمع مردم برسد. این آقای « دوختور» توانسته است از طریق « سبزاللّهی ها» به رادیو آلمان برسد و نظرات « ولایت فقیه دموکراتیک» را به خورد « عوام اللّهی» ها بدهد. ایشان در آخرین مصاحبه ای که با رادیو آلمان داشته است؛ میفرمایند که بعد از دو ماه دیگر قضیه جنگ قدرت میان دولت و خامنه ای به اوج خود خواهد رسید و در شهریورماه خبرهای خوشی خواهیم داشت؟؟؟!!! ( ماشاءالله با چه دقتی تاریخ تعیین میکند) ( اینجا )؛ ضمناً نه با اجنّه های گمنام امام زمان و نه با رمّالان اتاقهای فکر رهبری هیچگونه تماسی ندارد؟! ( حیف شد که این نابغه را رادیو آلمان از ما ایرانیها دزدید و گرنه چه دوغی میشد؟!).
اما جای سوال اینجاست که چه در زمان خاتمی شیّاد و چه اکنون هیچکس از « پشتوانهٔ نظامی امنیتی» احمدی نژاد؛ اسمی نمیبرد؟! گویی که تیم احمدی نژاد دیوانه شده و سر به عصیان برداشته است. القاء این سناریو تنها دو دلیل میتواند داشته باشد :
۱- وحشت از بازیگران پشت صحنه.
۲- نام نبردن از « بزرگان» برای ادامهٔ گفتگوهای پشت پرده؛ که اگر به توافق برسند و در صورت لزوم چند نفر را از هر دو طرف « فدا» کنند و قضیه را پایان دهند.
دلیل اینکه این مسائل را مطرح کردم این است که نشان دهم چه تفاوت عمیقی میان آنچه در جریان است و آنچه که به خورد مردم داده میشود وجود دارد. هوچیگری و هوچی سالاری دو پدیدهٔ گمراه کننده در درون جنبش دموکراسی خواهی هستند که تلفات زیادی به بار می آورند که کمترین آن « اتلاف وقت» در جبههٔ مبارزین راه آزادی و دادن زمان به حاکمیت خائنین تا بتوانند به روشهای بهتری برای سرکوب جنبش دست پیدا کنند. اساساً « هوچیگری و هوچی سالاری» روشی موثر برای سرکوب جنبش است؛ زیرا دشمنان مردم؛ مبارزان را به دنبال « نخود سیاه » میفرستند؛ که اگر مجموع زمان تلف شده را حساب کنید سر به صدها میلیون ساعت میزند و این یعنی « نوعی از شکست».
اما اینکه چرا این آقای « دوختور» به اظهار چنین « ترّهاتی» میپردازد تنها دو چیز میتواند باشد :
۱- ایجاد امید واهی برای شنیدن خبرهای خوش در میان « امّت = گلّه = سبز اللّهی» ها است تا دست از پا خطا نکنند و مثل گاو بنشینند و به مدت چند ماه تماشا کنند.
۲- القاء این مسئله که « ارازل قم نشین» اصلاحات و باند خامنه ای در حال گفتگو هستند تا باهم متحد شده و دمار از روزگار احمدی نژاد در آورند ( البته باید در نظر گرفت که خبر خوش برای یک سبزاللهی تنها از این نوع مطالب میتواند باشد ) و البته اینگونه مذاکرات در شرایط بحرانی کنونی حتماً باید از یک چهارچوب زمانی کوتاه پیروی کند و گرنه تبدیل به « حنا»ی بعد از عروسی خواهد شد که به « کون» مالیده میشود.
نتیجه اینکه تحرکات « سبز مذهبی» از نوع (امت - گلّه) است و هواداران آن اصالت فردی ندارند و با گردش « قلادهٔ تقلید» آنها نیز به حرکت در می آیند. یک سبزاللّهی زمانی که به ماه نگاه میکند؛ عکس موسوی و کروبی را در آن میبیند و شعور سیاسی اش نیز از طول زنجیر « قلادهٔ تقلید» فراتر نمیرود.
هر چند که درگیری « صفوی نوین» با « ولایت فقیه» به طور طبیعی به تضعیف حاکمیت می انجامد؛ اما منافع جنبش آزادیخواهی را ظرفیتها و تواناییهای این جنبش تعیین میکند. برای روشن شدن مسئله مثالی ساده میزنم :
فرض کنید که در اطراف شما و چند تن دیگر؛ میلیاردها میلیارد سکّهٔ طلا ریخته است. لذا منافع شما و آن چند تن دیگر از این انبوه سکّه های طلا؛ دقیقاً بر اساس تواناییها و ظرفیتهای شما ها تعیین خواهد شد. اگر کسی مخزن بزرگی داشته باشد ( ظرفیت ) ولی دست نداشته باشد ( توانایی) طبعاً بیش از چند عدد کوچک نمیتواند از این دریای بیکران طلا استفاده نماید؛ و اگر کسی دست دارد ولی مخزن کوچکی دارد نیز نخواهد توانست سود سرشاری ببرد و تنها کسی میتواند از این موقعیت استفاده کند که سرعت جمع آوری ( توانایی) بالا و مخزن بسیار بزرگی داشته باشد( ظرفیت). در دنیای سیاست توانایی و ظرفیت را داشتن استراتژی مبارزاتی ( ظرفیت) و امکانات وسیع ( نفرات؛ ادوات؛ تاکتیکها؛ طرحهای مبارزاتی و .... ) تعیین خواهد کرد. حال در کمال رو راستی با خودتان؛ آیا چنین جنبشی را سراغ دارید؟ من جنبشهایی را میشناسم که توانایی خوبی دارند اما ظرفیت ندارند و جنبشهایی را میشناسم که ظرفیت بسیار بالایی دارند؛ اما توانایی شان محدود است. لذا نتیجه اینکه : طلاها بر زمین خواهند ماند.
پاینده ایران؛ برقرار باد آیین ریشه ای؛ کوبنده تندر
کژدم
حال برگردیم به جریان « صفوی نوین» :
آنگونه که از مجموعهٔ سخنان « خاتمی شیّاد» بر می آید؛ باند « صفوی نوین» اکنون حدود ۲۱ سال است که وارد عرصهٔ سیاسی گردیده و در طی این زمان برج و باروهای خود را ساخته و اکنون آمادهٔ نبرد آشکار است که من از آن با عنوان « آخرین نبرد» یاد کرده ام. هرچند که داشتن استراتژی مبارزاتی به خودی خود نمیتواند سرنوشت مبارزه را تعیین کند؛ اما وجود آن نشان از آگاهی و توانایی بالای فکری جریان سیاسی دارد( خارج از قضاوتهای اخلاقی در رابطه با پاک و یا پلید بودن آن جریان). اما آنچه که میتواند یک استراتژی را به پیروزی و یا شکست بکشاند؛ داشتن و یا عدم داشتن ملزومات عملی نمودن آن استراتژی و مهارتهای کافی در اتخاذ تاکتیکهای مبارزاتی و طراحیهای عملیاتی است.
با شکست « جنبش نوجوان آزادیخواهی» که به خاطر ناپختگی ؛ اجباراً از طریق پذیرفتن رهبری اصلاح طلبان حکومتی به حرکت در آمد و سرنوشت خود را با سرنوشت « سبز مذهبی» گره زد و به غیر از شکست و مایوس شدن از ناپیگیری « سبز مذهبی» چیزی به غیر از زندان و شکنجه نصیبش نشد. شرایط نوینی بوجود آمده است که میتوان آنرا نا امیدی کامل از «سبز مذهبی» دانست. این جنبش طیفهای وسیعی از اقشار نیمه مرفه را در بر میگرفت که به همان نسبت نیز دارای سقفهای مطالباتی گوناگونی بودند. بخش وسیعی از این نیروها اگر احساس « امنیت» کنند قابلیت « به میدان کشیده شدن» را دارند و دقیقاً همانهایی هستند که « صفوی نوین» چشم به آنها دوخته است. عدم داشتن « سقف بلند مطالباتی» که آنها را نیرویی « سیری پذیر» میسازد مهمترین شاخصهٔ این قشر برای کاندید شدن جهت « به میدان آمدن دوباره» است. دادن اندکی احساس بی محتوای « غرور ملّی» همراه با وعده های « آزادیهای فردی و اجتماعی» و دادن اطمینان امنیت جانی میتواند به راحتی این نیروها را به میدان بکشاند و تسلیح آنها در صورت لزوم؛ میتواند آنها را به یک نیروی بزرگ انتقام گیر و ضد آخوند مبدل سازد. حتی آن بخشهایی که سقف خواسته هایشان بلندتر است؛ در برابر تحریکهای فکری باند « صفوی نوین»؛ پتانسیل پیوستن به آنها را دارند؛: و این دقیقاً آن چیزی است که باند خامنه ای و کفتارهای زیر عبایش و حتی « سبز مذهبی» نیز از آن وحشت دارند و براستی جا دارد که نیروهای « سیاسی» آزادیخواه نیز از آن بترسند که علت آنرا در ادامهٔ این مقاله خواهم گفت.
دعوت به اعتراضات از سوی دانشجویان دانشگاه امیرکبیر در روز ۲۵ اردیبهشت میتواند نقطهٔ آغاز خوبی برای باند « صفوی نوین» باشد؛ تا بتواند در بستر آن و برای بر انداختن باند ولی فقیه؛ خود را به جنبش مردمی گره بزند و مبارزات خود را به خیابانها بکشاند. حتی اگر جنبش دانشجویی رغبتی به این « ائتلاف نا نوشته» نداشته باشد؛ بخشهایی از جنبش اجتماعی که حد اکثر هدفشان داشتن آزادیهای فردی و اجتماعی است و رسیدن به این هدف را در سرنگونی باند ولایت فقیه میبینند؛ چه بخواهیم و چه نخواهیم؛ به حامیان احمدی نژاد خواهند پیوست. اما اگر باند احمدی نژاد به هر طریقی نتواند مردم را به دنبال خود بکشاند؛ احتمال شکست خوردن در بازی قدرت برایش وجود خواهد داشت و بدون در دست داشتن اطلاعات دقیق نمیتوان درصد این احتمال را تشخیص داد.
باند صفوی نوین از نظر استفاده از اهرمهای قانونی در تنگنا قرار دارد؛ زیرا اولاً دستگاه قضایی و مجلس در دست خامنه ای است و در ثانی هیچ قانونی که بتوان بر اساس آن « رهبری فرزانه» را سرنگون نمود نیز در دسترس دولت نیست و تنها « مجلس خبرگان» میتواند با این مسئله بازی بکند که آن نیز در اختیار خامنه ای میباشد. لذا درگیر شدن با باند خامنه ای بر اساس قوانین موجود کاری پوچ و مسخره است و حتی افشاگری مستند و کشاندن افراد به دادگاهها نیز آب در هاون کوفتن است ( تجربهٔ پالیزدار) و به همین دلیل هم از خیرش گذشتند. لذا آنکه قصد مبارزه دارد باید تنها به فکر سرنگونی باشد و این آن چیزی است که « صفوی نوین» مد نظر دارد و چه با زبان خوش و چه با دشنه و گلوله در پی باز کردن راه خویش است.
نقش سبز مذهبی :
نیروهای « سبز مذهبی» که پیش از انتخابات ۸۸ تمامی تلاش خود را برای « احمق» جلوه دادن احمدی نژاد و تبلیغات بر اساس دروغگویی های آشکار احمدی نژاد قرار داده بودند؛ سپس خط برخورد خود را عوض کرده و خامنه ای را هدف قرار دادند و در این راستا؛ باند احمدی نژاد نیز خوراک تبلیغاتی فراوانی در اختیارشان قرارداد و حتی توانست بعضی از خواسته های خود را به صورت شعار به درون جنبش ببرد که مهمترین آنها شعار « جمهوری ایرانی» بود.
در ماههای اخیر موجودی به نام « دکتر خزعلی» دُم علم کرده است که بنا به گفته های خود بعد از چند بار پوست اندازی؛ از مقام مشاورت شکنجه و کشتار بدون « ردّ پا» برای « سعید امامی»؛ تبدیل به « دموکراسی خواه در زیر سایهٔ ولایت فقیه» گردیده است. این موجود که نوشته ها و گفته هایش را « سبز اللّهی ها» و «توده ایها - پیک نت» لوف لوف هورت میکشند؛ در یکی از نوشته هایش ( اینجا ) با اینکه با اجنّه و رمالها ارتباطی ندارد خیلی از امور را در رابطه با بعد از روی کار آمدن احمدی نژاد؛ پیش بینی کرده و در مقاله هایی که نام میبرد به مسئولین گوشزد نموده ولی کسی به حرفهایش گوش نداده بود.ایشان نمی فرمایند که دلیل گوش ندادن به حرفهای ایشان همان دلیلی است که شامل حال سخنان خاتمی هم بوده است. گوش نمیدادند مفهومش این بود که : برو ماستتو بخور.
اما اگر منظورشان این است که خامنه ای « خر » تشریف داشته است و نمی فهمیده است؛ باید خدمت ایشان و « سبزاللّهی» های دور و برش باید گفت : تغار بیار ماست ببر تا «جمیعاً صلوات» بخورید . این آقای « دوختور» نمیگوید که آنچه که ایشان به نام « پیش بینی» به خورد مردم میدهد؛ اطلاعاتی است که از گروه « اجنّه های گمنام امام زمان» و رمّالان « اتاقهای فکر رهبری» به ایشان میرسد تا بوسیلهٔ « سبز مذهبی = سبزاللّهی» ها به سمع مردم برسد. این آقای « دوختور» توانسته است از طریق « سبزاللّهی ها» به رادیو آلمان برسد و نظرات « ولایت فقیه دموکراتیک» را به خورد « عوام اللّهی» ها بدهد. ایشان در آخرین مصاحبه ای که با رادیو آلمان داشته است؛ میفرمایند که بعد از دو ماه دیگر قضیه جنگ قدرت میان دولت و خامنه ای به اوج خود خواهد رسید و در شهریورماه خبرهای خوشی خواهیم داشت؟؟؟!!! ( ماشاءالله با چه دقتی تاریخ تعیین میکند) ( اینجا )؛ ضمناً نه با اجنّه های گمنام امام زمان و نه با رمّالان اتاقهای فکر رهبری هیچگونه تماسی ندارد؟! ( حیف شد که این نابغه را رادیو آلمان از ما ایرانیها دزدید و گرنه چه دوغی میشد؟!).
اما جای سوال اینجاست که چه در زمان خاتمی شیّاد و چه اکنون هیچکس از « پشتوانهٔ نظامی امنیتی» احمدی نژاد؛ اسمی نمیبرد؟! گویی که تیم احمدی نژاد دیوانه شده و سر به عصیان برداشته است. القاء این سناریو تنها دو دلیل میتواند داشته باشد :
۱- وحشت از بازیگران پشت صحنه.
۲- نام نبردن از « بزرگان» برای ادامهٔ گفتگوهای پشت پرده؛ که اگر به توافق برسند و در صورت لزوم چند نفر را از هر دو طرف « فدا» کنند و قضیه را پایان دهند.
دلیل اینکه این مسائل را مطرح کردم این است که نشان دهم چه تفاوت عمیقی میان آنچه در جریان است و آنچه که به خورد مردم داده میشود وجود دارد. هوچیگری و هوچی سالاری دو پدیدهٔ گمراه کننده در درون جنبش دموکراسی خواهی هستند که تلفات زیادی به بار می آورند که کمترین آن « اتلاف وقت» در جبههٔ مبارزین راه آزادی و دادن زمان به حاکمیت خائنین تا بتوانند به روشهای بهتری برای سرکوب جنبش دست پیدا کنند. اساساً « هوچیگری و هوچی سالاری» روشی موثر برای سرکوب جنبش است؛ زیرا دشمنان مردم؛ مبارزان را به دنبال « نخود سیاه » میفرستند؛ که اگر مجموع زمان تلف شده را حساب کنید سر به صدها میلیون ساعت میزند و این یعنی « نوعی از شکست».
اما اینکه چرا این آقای « دوختور» به اظهار چنین « ترّهاتی» میپردازد تنها دو چیز میتواند باشد :
۱- ایجاد امید واهی برای شنیدن خبرهای خوش در میان « امّت = گلّه = سبز اللّهی» ها است تا دست از پا خطا نکنند و مثل گاو بنشینند و به مدت چند ماه تماشا کنند.
۲- القاء این مسئله که « ارازل قم نشین» اصلاحات و باند خامنه ای در حال گفتگو هستند تا باهم متحد شده و دمار از روزگار احمدی نژاد در آورند ( البته باید در نظر گرفت که خبر خوش برای یک سبزاللهی تنها از این نوع مطالب میتواند باشد ) و البته اینگونه مذاکرات در شرایط بحرانی کنونی حتماً باید از یک چهارچوب زمانی کوتاه پیروی کند و گرنه تبدیل به « حنا»ی بعد از عروسی خواهد شد که به « کون» مالیده میشود.
نتیجه اینکه تحرکات « سبز مذهبی» از نوع (امت - گلّه) است و هواداران آن اصالت فردی ندارند و با گردش « قلادهٔ تقلید» آنها نیز به حرکت در می آیند. یک سبزاللّهی زمانی که به ماه نگاه میکند؛ عکس موسوی و کروبی را در آن میبیند و شعور سیاسی اش نیز از طول زنجیر « قلادهٔ تقلید» فراتر نمیرود.
منافع جنبش آزادیخواهی :
هر چند که درگیری « صفوی نوین» با « ولایت فقیه» به طور طبیعی به تضعیف حاکمیت می انجامد؛ اما منافع جنبش آزادیخواهی را ظرفیتها و تواناییهای این جنبش تعیین میکند. برای روشن شدن مسئله مثالی ساده میزنم :
فرض کنید که در اطراف شما و چند تن دیگر؛ میلیاردها میلیارد سکّهٔ طلا ریخته است. لذا منافع شما و آن چند تن دیگر از این انبوه سکّه های طلا؛ دقیقاً بر اساس تواناییها و ظرفیتهای شما ها تعیین خواهد شد. اگر کسی مخزن بزرگی داشته باشد ( ظرفیت ) ولی دست نداشته باشد ( توانایی) طبعاً بیش از چند عدد کوچک نمیتواند از این دریای بیکران طلا استفاده نماید؛ و اگر کسی دست دارد ولی مخزن کوچکی دارد نیز نخواهد توانست سود سرشاری ببرد و تنها کسی میتواند از این موقعیت استفاده کند که سرعت جمع آوری ( توانایی) بالا و مخزن بسیار بزرگی داشته باشد( ظرفیت). در دنیای سیاست توانایی و ظرفیت را داشتن استراتژی مبارزاتی ( ظرفیت) و امکانات وسیع ( نفرات؛ ادوات؛ تاکتیکها؛ طرحهای مبارزاتی و .... ) تعیین خواهد کرد. حال در کمال رو راستی با خودتان؛ آیا چنین جنبشی را سراغ دارید؟ من جنبشهایی را میشناسم که توانایی خوبی دارند اما ظرفیت ندارند و جنبشهایی را میشناسم که ظرفیت بسیار بالایی دارند؛ اما توانایی شان محدود است. لذا نتیجه اینکه : طلاها بر زمین خواهند ماند.
پاینده ایران؛ برقرار باد آیین ریشه ای؛ کوبنده تندر
کژدم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر