بوسه بر شانهٔ چپ
در اندیشه های ادیان سامی؛ سمت راست بدن با سمت چپ بدن؛ فرق زیادی باهم دارند. سمت راست نشانهٔ فرهیختگی؛ قدرت؛ نیکی؛ برکت؛ نعمت؛ شایستگی و تمامی خصلتهای خوب است و سمت چپ بدن نشانهٔ بی خردی؛ ضعف؛بدی؛ درماندگی؛ فقر و ناشایستگی میباشد.
بر اساس اساطیر اقوام سامی؛ ابراهیم دو پسر داشت یکی « اسحاق» و دیگری « اسماعیل». ابراهیم با گذاشتن دست راست خود بر شانهٔ راست « اسحاق» ؛ به او برکت و نعمت داد و تمامی آنهایی که به نام انبیاء نامیده میشوند از نسل اسحاق هستند" ولی « اسماعیل» و مادرش « هاجر» را از خود راند و تنها کسی که از نسل اسماعیل ادعای نبوت داشت «محمد» بود که هرزمان هم که به انبیای پیش از خود اشاره میکند همگی از نسل اسحاق هستند. اسحاق نیز دو پسر داشت یکی « یعقوب» و دیگری «عیسو». اسحاق با ترفندی که مادر « یعقوب» بنا نهاد دست راست خود را بر شانهٔ راست « یعقوب» نهاد و او را برکت داد ودر نتیجه « عیسو» که خود را جانشین پدر میدانست؛ دچار رشک شد و به مخالفت با وصایای پدر و دشمنی با یعقوب برخاست. عیسو هر آنچه که پدر گفته بود را زیر پا نهاد و کاملاً عکس آن عمل کرد؛ و در پی قتل یعقوب بود. اما یعقوب بر وصیت پدر تا پای نابودی لذتهای زندگی فردی پیش رفت و حتی به ازدواج نا خواسته تن داد و با اینکه ثروتمند شد ولی در داستان یعقوب هیچ شادمانی وجود ندارد در آخر نیز تمامی ثروت خویش را به « عیسو» هدیه داد و باعث نرم شدن دل برادرش گردید . به همین دلیل یعقوب به لقب « اسرائیل» ملقب شد که به معنی «شکست ناپذیر» است. به همین دلیل قوم یهود خود را « نسل برگزیده» میدانند؛ زیرا همیشه با « دست راست » برکت داده شده اند و خود را « نمک جهان » میدانند و مسیح نیز از آنان به نام «نمک جهان» یاد میکند و میگوید که : « شما نمک جهانید؛ وای به روزی که نمک بگندد».
اندیشهٔ « دست چپ خداوند» در مسیحیت نیز به معنای خشم و غضب خداوند و « شیطان» تعبیر شده است. این اندیشه در « تازینامه» نیز که مخلوطی از « اندیشهٔ تکفیری» مسیحیت و « کشتارگری انتقام جویانهٔ یهود» است؛ به صورت قرار داده شدن نامهٔ اعمال در «دست راست» نشانهٔ رفتن به بهشت و قرار داده شدن آن در « دست چپ» نشانهٔ رفتن به جهنم؛ و در آثار اسلامی بودن دو فرشتهٔ ناظر که یکی بر شانهٔ راست و دیگری بر شانهٔ چپ انسان نشسته اند و فرشتهٔ سمت راست « اعمال نیک» و فرشتهٔ سمت چپ « گناهان» را در « نامهٔ اعمال» انسان مینویسند؛ ادامه یافته است.
این اندیشه سمبلهای انکار ناپذیر و خاص خود را آفریده است.
بر اساس این سمبلها نداشتن دست راست برای خامنه ای نشانهٔ « بی برکتی»؛ «دم بریدگی»؛ « انتقام جویی»؛ «بی شرمی»؛ «حماقت» و « ترس و زبونی» و تمامی خصلتهای « شیطانی» است و آنهایی که در زیر عبای او پناه گرفته و او را «سرور» خود مینامند؛ در واقع پرستندگان «شیطان» هستند و کنار دیوار شکسته و درون قایق سوراخ نشسته اند و زمانی که باد مغرب ( سمت چپ) شروع به وزیدن کند ( ریزش دژ هلال شیعی بر اثر سرنگونی خاندان اسد در سوریه)؛ این دیوار شکسته فرو خواهد ریخت و آن قایق با تمامی سرنشینانش غرق خواهد شد.
اگر به « بوسه» های احمدی نژاد نیز دقت کنید؛ از همین سمبلها پیروی میکنند؛ « بوسه بر شانهٔ چپ» و « دست چپ» خامنه ای نه یک قسمت بریده شده از یک حرکت؛ بلکه تمامی حرکت است. به عنوان مثال میبینیم که بعضی ها حرکت دستهای نیروهای « حزب الله لبنان» در زمان « رژهٔ نظامی» را در زمانی که دستهایشان بالا است به عنوان سلام « حزب نازی آلمان» جا میزنند؛ ولی « بوسهٔ احمدی نژاد» بر « شانه و دست چپ» خامنه ای از این دست از تصاویر نیست. این بوسه به زبان سمبلیک نشان از آن دارد که از نظر احمدی نژاد؛ خامنه ای یک فرد ذلیل و محکوم به فنا و افتادن به منجلاب نکبت است. آنگونه که در تصاویر ثبت شده است؛زمانی که احمدی نژاد بر دست و شانهٔ چپ خامنه ای بوسه میزند؛ خامنه ای از فرط حماقت آن بوسه ها را نشانهٔ کرنش میداند و چهره اش بسیار شادمان است؛ شادمانی احمقانه ای که به « نکبت» امروزین او تبدیل شده است. آن بوسه ها؛ بیان سمبلیک این مسئله است که خامنه ای « دم بریده» است؛ نه بدان معنی که فرزندی ندارد؛ بلکه بدان معنی که « آخرین ولی فقیه » است و به بیانی دیگر : خامنه ای آخرین دایناسوری است که در عصر یخبندان « صفوی نوین» به لایه های یخ سپرده خواهد شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر